اخبار مهم ایران و جهان را با عصر پرس مرور نمائید      
کد خبر: ۵۴۹۷
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۷ - ۱۷ مهر ۱۳۹۶ - 09 October 2017
پیشنهاد مشاور ایرانی بانک جهانی برای حل مشکل بیکاری فارغ‌التحصیلان

ظرفیت دانشگاه‌ها متناسب با نیاز بازار کار کاهش یابد

دکتر امین محسنی چراغلو، مشاور بانک جهانی و استادیار گروه اقتصاد دانشگاه امریکن واشنگتن در یادداشتی به بررسی وصعیت بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی پرداخته و راه حلی برای آن ارائه داده است.

ظرفیت دانشگاه‌ها متناسب با نیاز بازار کار کاهش یابد

عصرپرس: دکتر امین محسنی چراغلو، مشاور بانک جهانی و استادیار گروه اقتصاد دانشگاه امریکن واشنگتن در یادداشتی به بررسی وصعیت بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی پرداخته و راه حلی برای آن ارائه داده است.

نظام آموزشی ایران به‌رغم معرفی نوابغی مانند دانشمند فقید پروفسور مریم میرزاخانی (تنها زن برنده مدال فیلدز، معتبرترین جایزه علمی در حوزه ریاضیات) مدت‌ها است که با بحرانی سخت دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ بحرانی که در یک دهه اخیر شدت بیشتری گرفته است.

در سال تحصیلی 2015-2016 (94-95 شمسی) بیش از 4.3 میلیون دانشجو در دانشگاه‌های ایران مشغول به تحصیل بوده‌اند که این رقم معادل بیش از 5 درصد جمعیت کل و یا 7.4 درصد جمعیت افراد بالاتر از 19 سال این کشور در سال یادشده بوده است. برای اینکه درک بهتری از بزرگی این رقم داشته باشیم، می‌توانیم به آمار دانشجویان در آمریکا نگاه کنیم: در سال تحصیلی گذشته 20.4 میلیون نفر معادل بیش از 6 درصد جمعیت کل و 8.3 درصد از جمعیت بالای 19 سال در آمریکا به تحصیل در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی مشغول بوده‌اند. البته قبل از مقایسه آماری بین دو کشور باید توجه داشت که حجم اقتصاد آمریکا 47 برابر اقتصاد ایران است و از طرفی بخشی از فارغ‌التحصیلان نظام آموزش عالی آمریکا را خارجی‌ها تشکیل می‌دهند که می‌توانند درنهایت جذب بازار کار کشورهای خودشان شوند.

در آمریکا و سایر کشورهای پیشرفته تعداد فارغ‌التحصیلان آموزش عالی تنها در حد پاسخگویی به نیازهای بازار کار است؛ در ایران اما تعداد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی که اغلب فاقد مهارت‌های لازم هستند در قیاس با ظرفیت بازار کار این کشور بسیار زیاد است و همین مسئله منجر به بروز یک بحران در اقتصاد و آموزش عالی ایران شده است. این روند نامتوازن که در یک دهه اخیر نیز بر وخامتش افزوده شده، مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی متعددی را در ایران پدید آورده است.

طبق آمارهای بانک جهانی در سال 2016 نرخ بیکاری جوانان 15 تا 24 ساله در ایران حدود 26 درصد بوده است که البته به نظر می‌رسد این نرخ به‌صورت محافظه‌کارانه برآورد شده و نرخ بیکاری واقعی در این گروه سنی احتمالاً بالاتر از این رقم باشد. این وضعیت می‌تواند تهدیدی برای ثبات اقتصادی و اجتماعی و حتی امنیت ملی ایران باشد چراکه بسیاری از این جوانان بیکار دارای تحصیلات دانشگاهی هستند و فارغ از کیفیت آموزش و ارتباط آن با نیازهای بازار کار، انتظارات آنها بسیار بالاتر رفته و به همین دلیل است که نارضایتی از وضعیت اقتصادی کشور در بین این قشر بیش از سایرین دیده می‌شود.

حتی در دانشگاه‌های تراز اول ایران مانند دانشگاه تهران، بسیاری از دانشجویان هیچ چشم‌انداز و برنامه روشنی برای دوران بعد از فارغ‌التحصیلی خود ندارند و پیدا کردن شغل پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی را یک رؤیای دست‌نیافتنی تصور می‌کنند چراکه به عقیده آنها در بازار کار ایران اهمیت ارتباطات شخصی بیش از شایستگی است. این وضعیت باعث دلسردی و سرخوردگی جوانان شده و به معضلات اجتماعی و تنش‌های سیاسی در جامعه ایران دامن زده است.

در این میان، برخی از دانشجویان نخبه که برای خود آینده‌ای در ایران متصور نیستند، برای ادامه تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی به آمریکا و کشورهای اروپایی روی می‌آورند؛ معضلی که اصطلاحاً از آن به نام فرار مغزها یاد می‌شود. درواقع دانشگاه‌های ایران اغلب به‌صورت رایگان نخبگانی را تربیت می‌کنند و سپس آنها را در اختیار کشورهای غربی قرار می‌دهند تا آنها بدون هیچ سرمایه‌گذاری خاصی، این نخبگان را جذب کرده و از توانایی‌های آنها بهره ببرند.

بنا بر آمارهای صندوق بین‌المللی پول، در سال 1999 بیش از 25 درصد از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی ایران، در کشورهای عضو OECD (شامل 35 کشور عموماً پیشرفته) مشغول کار بوده‌اند. همچنین برآورد شده است که معضل فرار مغزها سالانه 50 میلیارد دلار به اقتصاد ایران زیان وارد می‌کند که این رقم قابل‌توجه نشان از اهمیت موضوع دارد.

ایران در حال حاضر برای سرعت بخشیدن به رشد اقتصاد خود با موانع متعددی مواجه است و در چنین شرایطی ایجاد اشتغال در مقیاس وسیع تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسد. ازاین‌رو شاید بهترین تصمیم برای حل معضل بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی این باشد که ظرفیت پذیرش دانشگاه‌ها به حدی تعدیل شود که با نیازهای بازار کار در تناسب باشد. در این صورت نه‌تنها منابع مالی زیادی آزاد شده و به بهبود کیفیت آموزش عالی اختصاص می‌یابد، بلکه فرار مغزها نیز تا حدی کاهش یافته و حتی ممکن است روند کنونی به‌نوعی معکوس شود.

کاهش تعداد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در آینده می‌تواند احتمال یافتن شغل‌های سطح بالاتر را برای نخبگان افزایش دهد به‌طوری‌که آنها دیگر انگیزه چندانی برای به جان خریدن دشواری‌ها و هزینه‌های مهاجرت نداشته باشند. بدین ترتیب ایران خواهد توانست حاصل سرمایه‌گذاری خود برای آموزش جوانانش را خودش برداشت کند.

سیاست کاهش ظرفیت دانشگاه‌ها شاید در نگاه اول یک سیاست سخت‌گیرانه و ناگوار به نظر برسد اما باید توجه داشت که گذر از شرایط سخت اغلب مستلزم اتخاذ تصمیمات سخت است.