سرویس سیاسی عصرپرس: تنها یک شب مانده به بلندترین شب سال، سه رخداد مشابه اروپا را دوباره به عزا نشاند. حمله به مرکز اسلامی زوریخ در سوئیس، ورود کامیون به بازار کریسمس در برلین و ترور سفیر روسیه در ترکیه. سه رویدادی که در یک چیز مشابهت تام داشتند. در شیوه عمل.
شواهد نشان میدهد که این سه حمله مانند حملههای پیشینی که گروه داعش در فرانسه و هلند و آمریکا و بلژیک و انبوه حملههایی که در خاورمیانه انجام داد با برنامهریزیهای گسترده و عملیاتهای پیچیده سازمانهای تروریستی عملی نشده است بلکه چند فرد جوان در یک محفل دورهمی به این نتیجه رسیدهاند که به هر دلیلی نظام سیاسی و اجتماعی حاکم بر خلاف باورها یا شرایط زیست فرهنگی و اجتماعی آنهاست، راهی نیز برای ورود به نظام اقتصادی ندارند از این رو بیعت با مخوفترین سازمان تروریستی معاصر جهان درخشانترین ایده برای به چالش کشیدن نظم اجتماعی مستقر است.
اصولا این اتفاق که حملاتی از نوع حمله به شارلی ابدو یا نیس فرانسه در زیر نگاه سازمانهای امنیتی انجام شدهاند نشان میدهد که آدمکشها چندان هم انسانهای عجیبی نبودهاند که مظنون دستگاههای پلیسی قرار بگیرند. کافی است اسلحه داشته باشی یا بتوانی کامیونی اجاره کنی آنگاه با داعش بیعت میکنی و کشتار به راه میاندازی. و البته هر چه کشتار شنیعتر و بدتر و دلخراشتر باشد بهتر است. حمله به مرکز اسلامی زرویخ هم در چنین شرایطی تحلیل میشود.
ترور آندره کارلوف نیز از همین منظر قابل ارزیابی است. فردی که عضو رسمی پلیس امنیتی ترکیه است آنقدر مورد اطمینان است که میتواند به سفیر روسیه که مشخصا آدم بسیار مهمی بوده است نزدیک شود و او را بکشد. شواهد نشان میدهد که مرت آلتین تاش به صورت انفرادی دست به این کار زده است. او تنها با شعارهایی که پس از ترور فریاد زد جهتگیری سیاسی خودش را نشان داد.
واقعیت این است که روشهایی که تروریستها در چند سال اخیر برای ایجاد رعب و وحشت به کار رفتهاند در شیوه عمل به روشهای تروری شبیه است که روزگاری آنارشیستها در میانه قرن 19 به کار میگرفتند. در این دوره تاریخی گروهی از آنارشیستها که به وجه استعلایی فرد در برابر دولت یا قدرت اعتقاد داشتند، پالایش این وجه را در گرو نفی و حذف هر مانع تاریخی و واقعی میدانستند. بمبگذاریهای میخائیل باکونین، ترور سعدی کارنو، رئیسجمهور فرانسه در 1894 با چاقو توسط یک آنارشیست ایتالیایی، ترور ادواردو داتو، نخست وزیر اسپانیا، و ..... صدها ترور کوچک و ناموفق و بمبگذاریهای فراوان شیوههایی بود که این افراد بدون برنامهریزیهای گسترده انجام میدادند. آنها تنها به هدفشان باور داشتند و بس.
در اواخر قرن نوزدهم شیوه گروهی از این آنارشیستهای تندور «تبلیغ از طریق ترور» بود. آنها به ویژه، اونا بومبر، معتقد بودند که قتل هر فرد هرچقدر مهمتر باشد موجب افزایش تدابیر شدید امنیتی توسط دولتها میشود و ماهیت واقعی و حقیقی رژیمهای در قدرت آشکارتر میشود. با این ایده بود به سراغ ترور قدرتمندان در ردههای مختلف جامعه رفتند.
با این توصیف شیوههای تروریستی جدید به شیوههای به کار گرفته شده توسط این گروه از آنارشیستها بسیار نزدیک اما همزمان از آن بسیار نیز دور است. چرا که انتخاب گزینه قتل یا ترور بر عهده تئوری بود و بسیاری از تئوریسینهای آنارشیست به هیچ عنوان خواهان آسیب رساندن به عموم مردم نبودند. آنها مشخصا سراغ افراد خاص میرفتند اما تروریستهای جدید با پیوند این نکته در تئوری طالبانی که هر فردی که کشته میشود اگر بیگناه باشد آمرزیده میشود و الا به درک رسیده است، با تئوری ایجاد هراس عمومی میتوانند بدون دغدغه خاطر با کامیون به قلب جمعیت هجوم برند . کشتاری بزرگ راه بیاندازند.
از این منظر هر فردی که در چارچوب مشخص سیاسی تعریف شود میتواند مانند یک بمب ساعتی در جامعه در گردش باشد. این رویکرد جدا از ایجاد هراس در جامعه و دمیدن اضطراب مدام در کوره ذهن آدمها، موجب توجیه برخوردهای شدید پلیسی با هر مظنونی میشود. چرا که طردشدگان نظام اجتماعی و مطرودان نظام اقتصادی نیز میتوانند جنایت بیافرینند منوط به اینکه پیش از آن، ارزشهای نظام مرجعی که چارچوب سخت ایدئولوژیک دارد را به لحاظ ذهنی هضم کرده باشند. نظام مرجعی مانند داعش.
*تحریریه عصرپرس/ 1199*
پایان/