سرویس سیاسی عصرپرس: سال 1982 را میتوان سال سرنوشتساز قوم روهینگیا در میانمار قرار داد. در این سال پس از سالها جنگ و کشمکش سرانجام دولت نظامی وقت موافقت کرد که به شناسایی و تثبیت هویتی اقوام رنگارنگ این کشور پرتلاطم و فقیر آسیای جنوبشرقی بپردازد بلکه از پسماندههای استعمار بریتانیا رها شود.
نتیجه این شد که اگرچه 144 قومیت شناسایی شدند اما 135 قومیت به رسمیت شناخته شدند و هویت برمهای برای آنها صادر شد. این قانون عجیب حقوق شهروندی، مسلمانان روهینگیا را در فهرست سیاه خود قرار داد و به جمعیت 800 هزار نفری آنها معادل 4 درصد از جمعیت کل کشور فرمان خروج از زمین و خانههایشان در ایالت راخین را داد و داستان آغاز شد.
آشین ویراتو و جنبش 969
اما داستان واقعی در بطن جامعه میانمار قرار دارد. جایی که تضادهای ژرفی میان بوداییان به عنوان اکثریت کشور و این گروه اقلیت وجود دارد. آنها به جد معتقدند که روهینگیاییها در صدد هستند تا فرهنگ بودایی آنها را از طریق خرید خانه و مستغلات و ازدواج با زنان آنان نابود کنند.
شدت خشم بوداییها اگر چه به سالها پیش بازمیگردد اما حرکت خزنده و آرام آن پس از تلاطمهای جهانی که با حملات القاعده و بن لادن به اوج رسید شتاب گرفت. در هرج و مرج معرفتی و اقتصادی که پس از 11 سپتامبر پیش آمد، میانماریها دشمنی دیرینهشان را با مسلمانان روهینگیا شدت بخشیدند.
آشین ویراتو، راهب ارشد بودایی، جریان ضدیت با این اقلیت را به دست گرفت. ویراتو با کمک دولت و رژیم سیاسی نظامی حاکم طرفدارانش را به جان مسلمانان انداخت و آتش جنگ فرقهای بزرگی را به راه انداخت. ویراتو نام جنبش خود را 969 گذاشت تا تاکیدی باشد بر ارزشها و جهانبینی بودایی که این اعداد را مقدس میشمرد. او و طرفدارانش جدا خواهان تصفیه قومی شمال غرب میانمار از مسلمانان بودند. هراس از نفوذ اسلام سیاسی که به حذف فرهنگ بودایی میانجامد بخشی از جهانبینی آشین ویراتو و جنبش 969 است.
روهینگیاییها در جهان پس از 11 سپتامبر
واقعیت این است که مذهب مردمان روهینگیایی نوعی اسلام آمیخته با اندیشههای صوفیانهیی است که از هند و بنگلادش و مالزی سرچشمه گرفتهاند. از این رو این مسلمانان با اینکه به اهل تسنن نزدیک هستند اما طبعا در چارچوب اسلام راستکیش نمیگنجند و فرصت مناسبی برای نفوذ و هدایت آنها فراهم میآورند.
در این وضعیت کشورهایی مانند عربستان کوشیدند آنها را با تامین اقتصادی تحت نفوذ خود درآورند و باورهای وهابیت و اسلامی که بعدا به بنیادگرایی معروف شد را به آن بیاموزند. شواهدی دال بر این موفقیت وجود ندارد. کما اینکه این اندیشه در پاکستان و بنگلادش نیز نفوذ چندانی نکرد و اسلام متصوفه و غنایی بر عامه مردم چیره ماند. اما بوداییها با تحریک دولت مرکزی که حکومتی نظامی و سوسیالیستی بود به این مسیر نفوذ واکنشهای تندی نشان دادند. واکنشی که حملات مرگبار به زنان و کودکان و شعلهور شدن آتش جنگهای فرقهای پیامد آن بود.
وضعیت مبهم خانم آنگ سان سوچی
آنگ سان سوچی، دختر ژنرال سان رهبر جنبش استقلال برمه است. این کشور از همان سال 1948 که از بریتانیا مستقل شد شاهد تضادهای شدید قومی بود. آنگ سان سوچی در دل این تضادها و از درون جنگ و خون و دود قد کشید و شایستهگیاش را با تحمل 15 سال حصر خانگی نشان داد.
سوچی از همان ابتدا دلباختهی سه عامل بود. نخست مانند همه مردم کشورش فرهنگ بودایی و مفاهیم عمیق آن را حقیقتی ناب میشمرد که باید عمرش را صرف خدمت و ترویج به آن کند. دوم فلسفه نفی خشونت مهاتما گاندی که به هندوستان عظمت و اعتبار بخشیده بود. شاید از این منظر خودش را همپای گاندی هم میدانست چرا که دستکم در مستعمره بریتانیا بودن مشترک بودند. و در نهایت احترام و باور خدشهناپذیری بود که به دموکراسیهای غربی داشت.
این سه عامل سرانجام او را به جایزه صلح نوبل رساند و در انتخابات پارلمانی پیروز کرد و پس از حبس خانگی به تشکیل دولت کشاند. اما او هیچگاه در مورد وضعیت حقوقی و انسانی قوم روهینگیا حرفی نزده است. همواره در این مورد سکوت کرده است و در برابر حتی اعتراضهای حقوقبشری نهاهای معتبر بینالمللی لب از لب باز نکرده است. شاید در این امر به رهبر معنویاش دالایی لاما تمسک میجوید که او نیز در این مورد سکوت کرده است.
با این توصیف پیداست خانم سوچی در وضعیت بسیار دشواری قرار دارد. او برای افکار عمومی جهان باید در مورد سرکوب و تصفیه قوم روهینگیا پاسخ دهد و برای مردم کشورش از اقداماتی که در راستای حذف مسلمانان از عرصه عمومی و اخراج آنها از کشور هستند.
آن سان سوچی به خوبی آگاه است که در دوران حصر خانگی و مبارزه برای کسب کرسیهای پارلمان اگر اعتبارش را به خطر میانداخت و از قومیت روهینگیا نام میبرد چه بسا با خشم عمومی مردم روبر میشد. اما دموکراسیهای غربی و نهادهای حقوق بشری و کشورهای مسلمان نفتخیز و ثروتمند را چه کند. وضعیتی که در سفر این روزهایش به سنگاپور برای شرکت در اجلاس آ سه آن با آن روبروست.
شاید او به درستی اشاره میکند که ثبات داخلی هر یک از کشورهای عضو آ سه آن به ثبات همه اعضا بستگی دارد. اما شرایط ثباتی که او از آن نام میبرد و فرایند صلح و آشتی داخلی میانمار را مثال میآورد به حذف جمعیتی حدود 800 هزار نفر میانجامد.
*تحریریه عصرپرس/ 1199*
پایان/