عصرپرس، از لبه آب تا میدان فردوسی، نشانههای فرسودگی و بیسامانی پیداست، خیابانها زخمیاند، پیادهروها ترکخورده و چراغها خاموشاند.
از سه راه 22 بهمن تا جعفرآباد ازشاطرآبادتا دولتآباد و شهرک نصر، مردم زیر بار وعدههای تکراری و پروژههای نیمهتمام خم شدهاند، کرمانشاه، شهری زنده اما خسته است؛ شهری که دیگر صدای هیچ مدیری را باور ندارد.
مدیریت در خواب؛ از شهرداری تا استانداری
این فقط قصهی یک شهرداری خسته نیست؛ استانداری کرمانشاه نیز در سکوت سنگین فرو رفته است، در حالیکه شهر با بیکاری جوانان، فرسودگی بافتها، حاشیهنشینی و مهاجرت روبهروست، مدیران ارشد استان همچنان درگیر نشستها، همایشها و افتتاحهای نمادیناند، گویی هر مسئول تنها تا پایان میز خود را میبیند، نه تا انتهای شهر.
جهان بهسوی شهر هوشمند، ما در مسیر عقبگرد
در روزگاری که بسیاری از کشورها از مفهوم «شهر هوشمند» سخن میگویند و فناوری را در خدمت آسایش مردم قرار دادهاند،ما هنوز درگیر ابتداییترین مسائل شهری هستیم.
کرمانشاه، با آن همه سرمایه فرهنگی، تاریخی و انسانی، میتوانست الگوی توسعهی غرب کشور باشد، اما اسیر بیبرنامگی و سیاستزدگی مدیریتی شده است.
اینجا هنوز آسفالت، نظافت و روشنایی معابر دغدغهی اصلی مردم است، نه حکمرانی نوین شهری.
طاقبستان هنوز ایستاده، اما روح شهر خمیده است
کرمانشاه با تمام پیشینه و شکوهش، اسیر تصمیمهایی است که یا گرفته نمیشوند یا دیر گرفته میشوند، شهر آرامآرام فرسوده میشود؛ نه با زلزله، که با بیتفاوتی.
مرثیهای که میتواند پایان یابد
این شهر، پایتخت فرهنگی غرب ایران، باید دوباره بدرخشد نه در تریبونها و گزارشها، بلکه در چهرهی محلهها، نگاه کودکان خیابان و در لبخند کارگران صبحگاهی.
مرثیهی کرمانشاه را میتوان کوتاه کرد، اگر گوش شنوایی باشد.این شهر هنوز نفس دارد؛ فقط باید کسی باشد که صدایش را بشنود.