اخبار مهم ایران و جهان را با عصر پرس مرور نمائید      
کد خبر: ۴۴۴۶۹
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۱ - ۲۲ مهر ۱۴۰۴ - 14 October 2025

بدرقه زنده‌یاد محمد کاسبی به خانه ابدی

پیکر زنده‌یاد محمد کاسبی با سخنرانی مجید مجیدی، مسعود ده‌نمکی ، کوروش سلیمانی، آواز خوانی حسام‌الدین سراج و... به سوی قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) بدرقه شد.

بدرقه زنده‌یاد محمد کاسبی به خانه ابدیبه گزارش عصرپرس، مراسم تشییع پیکر زنده یاد محمد کاسبی هنرمند و بازیگر پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون امروز سه شنبه ۲۲ مهر با حضور جمعی از مردم، هنرمندان و مدیران سینمایی در حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد.

در ابتدای این مراسم که اجرای آن برعهده رسالت بوذری بود، حجت‌الاسلام والمسلمین محمد قمی -رئیس سازمان تبلیغات اسلامی- با تسلیت این ضایعه، سخنانی را در توصیف ویژگی‌های این بازیگر بیان کرد.

حجت الاسلام قمی در سخنانی عنوان کرد: سلام خدا بر این مرد باورمند، غیور، مومن، دردمند و دغدغه مند که علی رغم بیماری و دشواری هایی که در زندگی برایش پیش آمد همواره عزت مندانه زندگی کرد. خدا را شکر او چون ارادت ویژه به امیر مومنان (ع) داشت در جهات مختلف زندگی اش تاثیر این ارادت را شاهد بودیم که یکی همین تاسیس حوزه هنری است که او در آن نقش آفرید.

وی اضافه کرد: محمد کاسبی واقعا اهل صداقت و صراحت بود. هفته قبل آخرین مکالمه تلفنی ما بود که بیش از یک ساعت و نیم طول کشید. او می گفت اگر امروز اتحاد مقدس است، فلان سریال یا اثر قابلیت بر هم زدن اتحاد را دارد اما چه می توان کرد. او وسط کسالت سخت و سنگینی که داشت حواس جمع بود.

حجت الاسلام قمی تصریح کرد: وقتی خبر شهادت عزیزمان سید حسن نصرالله را شنید به من گفت که می خواهد انگشتری را که از ایشان هدیه گرفته بود، به من بدهد و اینطور گفت حالا که آقا سید رفته می خواهم انگشتر را به شما برگردانم. کاسبی گفته بود این انگشتر را بعد از مدتی که کنار خودش نگه داشته، کنار انگشتر حاج قاسم گذاشته است.

سپس مجید مجیدی در مقابل تریبون قرار گرفت و با تسلیت به همسر کاسبی گفت: قدردان محبت این بانوی بزرگ هستیم که در این پنج سال هیچ‌گاه محبتش را از او دریغ نکرد.

وی ادامه داد: رفاقت من با محمد به درازای خودِ انقلاب است؛ جای‌جای این حوزه هنری، نفس‌ها و خاطرات محمد است. نه اینکه چون از دست رفته این سخنان گفته شود، بلکه او واقعاً گوهر درونی بزرگی داشت؛ انسانی بااخلاق، بافضیلت و باسواد بود. گوهر وجودی او در جامعه آنگونه که باید، شناخته نشد.

مجیدی تصریح کرد: ما اولین تئاتر انقلاب را با حضور او به صحنه آوردیم و او هم‌زمان با انقلاب به تئاتر شهر رفت. همه او را به نام بازیگر می‌شناسند؛ هرچند بازیگری در خونش بود، اما دغدغه‌اش مسائل اجتماعی و انقلاب بود.

وی یادآور شد: او فیلمی به نام شنا در زمستان ساخت که من توفیق داشتم در آن برایش بازی کنم. هنوز گاهی از تلویزیون پخش می‌شود و می‌بینم چقدر اثرگذار است و هنوز مخاطب دارد. بعد از چند سال از آن فیلم، «بدوک» را ساختیم.

مردی که با ناملایمتی‌ها کنار آمد و همچنان امیدوار ماند

وی خطاب به کاسبی گفت: ما را تاب نیاوردند، تو را تاب نیاوردند. در آن دوران، مسئولان آن نگاه را نمی‌پسندیدند و محمد نتوانست ادامه دهد. من به ناچار کوچ کردم اما او ماند تا این هنر را زنده نگه دارد. محمد آدم دغدغه‌مندی بود و هیچ‌گاه از اعتقاداتش دست نکشید. در این پنج سالی که بیمار بود، هر بار که صحبت می‌کردیم، دغدغه مردم را داشت؛ هیچ خواسته‌ای برای خودش نداشت و فقط می‌خواست برای مردمش زندگی کند.

وی در پایان گفت: عزیزانی که او را می‌شناسند، می‌دانند چه سلوک معنوی داشت، چه ارادتی به امام رضا (ع) و ائمه داشت، چه اشک‌هایی برای امام حسین (ع) ریخت و امیدوارم خودِ آن حضرت دستگیر او باشد. سلام ما را به سید مرتضی آوینی، قیصر امین‌پور و دیگران برسان.

در ادامه مسعود ده نمکی گفت: آخرین همکاری ما سریال «دادستان» بود که درباره نفوذ بود و مسئولانی که برخلاف مسیر حق، واداده و منافع دنیا را به آخرت ترجیح داده بودند. خاطرم هست محمد کاسبی زنگ زد و گفت: من در تمام این سال‌ها تا حالا نشده از کسی بخواهم که من را در کاری شرکت دهد یا نقشی به من بدهد، اما وقتی این فیلمنامه را شنیدم، گفتم این نقش مال من است.

وی ادامه داد: خیلی عجیب بود. جالب اینجاست که در آن پروژه، آدم‌های دیگر هم بودند. چند نفر هم آمدند، تا دقیقه آخر تست‌گیری هم انجام شد، اما هیچ‌کدام مناسب نبودند.

به او گفتم که چرا این‌قدر اصرار داری؟ می‌دانستم کمی کسالت دارد و کار هم سخت است و او پاسخ داد که من همه عمرم را برای این حرف‌ها جنگیده‌ام. من نه چپم، نه راست. من عدالت‌خواهم، من انقلابی‌ام.

وی اضافه کرد: او با صراحت گفت که این حرف‌هایی که تو در این سریال می‌خواهی بزنی، همان حرف‌هایی است که من این همه سال برایشان هزینه دادم، کتک خوردم، تهمت شنیدم از همان مسئولانی که عدالت‌خواهی و آرمان‌گرایی را برنمی‌تابند.

هنرمندان وقتی می‌میرند که خانه نشینشان می‌کنیم

ده نمکی یادآور شد: محمد کاسبی غیر از اینکه بازیگر بود، نظریه‌پرداز هم بود؛ جریان فرهنگی را می‌شناخت، تحلیل فرهنگی را می‌فهمید. هنرمندهایی مثل او نمی‌میرند؛ آن روز می‌میرند که ازشان استفاده نمی‌کنیم، وقتی خانه‌نشینشان می‌کنیم. باید از تجربه‌شان استفاده کنیم، اما نمی‌کنیم. جالب اینجاست که نقش مقابلش در آن سریال، «ابوذر» نام داشت. خودش گفت که من ابوذر هستم؛ حرف‌هایی که ابوذر می‌زند، حرف‌های من است.

وی ادامه داد: به نظر من، تلخی زبان محمد کاسبی به خاطر خصلت ابوذرگونه‌اش بود؛ یعنی دوست و رفیق و رقیب نمی‌شناخت. هر جا احساس می‌کرد باید حرفی بزند، می‌زد. وقتی سریال ساخته شد و بازتاب‌ها شروع شد، زنگ زد و گفت: «آب تو لونه مورچه‌ها ریختیم!»

ده نمکی یادآور شد: علی آمد بدرقه ابوذر، در برابر مروان‌ها. ما هم باید از این آدم‌ها تجلیل کنیم؛ چه‌بسا تذکری که می‌دهند، سال‌ها به درد ما می‌خورد. ما از این ابوذرها در هر حوزه‌ای داریم و به‌نظرم محمد کاسبی، ابوذرِ حوزه بازیگری بود.

 

در پایان سحر و یلدا کاسبی متنی را درباره پدر خواندند که در بخشی از آن آمده بود: «در همه عمر، شبی به دیرپایی دیشب ندیده بودم و نداشتم. شب سختِ انتظار، نیمی از چشمانم به در بود. تو هزار بار رفته بودی و من، هزار بار مانده بودم به امید برگشتنت. هزار شب گذشت تا پلک ببندم و به صبح برسانم، تا کلید بچرخانی، از در درآیی و مرا از خود بی‌خود کنی ... من بارها آمدنت را انتظار کشیدم. با غصه آمدی و با آمدنت، غمِ آن‌همه انتظار از یاد خانه می‌رفت. خانه از حضورت سبز می‌شد و زمستان به گل می‌نشست.»

یلدا کاسبی خطاب به حاضران بیان کرد: ممنون که در تمام این لحظات من و خانواده کاسبی را تنها نگذاشتید. امیدوارم روح پدرم با دعای خیر همه شما آسمانی باشد.