سرویس اجتماعی عصرپرس/ توحید علیزاده: 1. مدرنیسم ایرانی مدرنیسمی شکننده و بیمحتواست. درواقع آنچه از مدرنیته ایرانی به چشم میآید و پدیدار میشود تنها صورت آن است. به تعبیری، مدرنیسم ایرانی در مسیر "شدن" و آشکار کردن صور معنایی خود تنها در پی تثبیت نشانههای سرمایهداری است. واقعیت این است که این مدرنیسم اگر چه ثروتهای کلان دارد اما سرمایه ندارد. مهمترین سرمایه مدرنیته برای بشر، تامل و تفکر بود. بازگشت به خرد و عقلانیت بود. توجه به علم بود. اما دستاورد مدرنگرایی برای ما ناجی و بشارتدهنده بارقههای امید برای پیشرفت و توسعه و توانمند شدن در مسیر دستیابی به استانداردهای زندگی نبود بلکه رشد عینی حیرتانگیز نیروهای فرصتطلب در جای جای بدنه سیاسی - اجتماعی و ظهور نئومرکانتلیستهایی بوده است که برای گسترش و بیشینه کردن منافع خود از هیچ تصمیمی در راستای منافع فردی کوتاهی نکردند. کسانی که در پی تصاحب منفعت و بیشینه کردن سود ولو به هر شیوهای هستند. این گونه میشود که شعلهور شدن آتشی در ساختمانی تبدیل به بحرانی جدی و در نهایت ملی میشود.
۲.سادهانگارانه است که موضوع را در قدمت ساختمان خلاصه کنیم. با توجه به استانداردهای ۵۰سال پیش این ساختمان در قامت مدرنیسم وارداتی در اویل دهه ۴۰به منظور همسویی با صورتهایی از مدرنیسم جهانی، نمرههای لازم را دریافت کرده بود و از بحرانهای درون سازهای خود موفق بیرون آمده بود. مسئله اصلی ریشه در ردپای سرمایهداران وابسته به قدرت یا قدرتمداران وابسته به ثروت و تجارتی است که مدام برای انباشت و ثروت و تظاهر به خدمت به مردم، بدون توجه جدی به هشدارهای متعدد ناجیان، بقای آن بنا را برای خود و منافع فردی و گروهیشان از جان هر انسان شریف آتش نشانی عزیزتر میداشتند.
۳.سادهانگارانهتر آن است که خیال کنیم پس از چندی که شعلههای آتش خاموش شد و مراسمهای فرمالیته رسمی و غیررسمی در مقام دلداری و جبران مافات به پایان رسید، این نئومرکانتلیستها در اندیشه و شیوه زیست خود تجدیدنظر کنند و به جان و زیست دیگر انسانها بیندیشند.
خیر! انتخابات نزدیک است. گرههای منافع پیچیدهتر از چند اقدام کوتاهمدت و آه و نالههای بعضا سیاسی است. مانند گذشته تاجران به سیاستمداران و سیاستمداران به تاجران نیاز مبرمی دارند. از این رو دیگر چه اهمیتی دارد در این بده بستان و مناسبات عمیقا کثیف و فاسد، چند خانواده هم جان عزیزانشان تبدیل به بخشی از منافع شود. چه اهمیتی دارد کودکی بیپدر شود. چه اهمیتی دارد مادران و همسران داغدار شوند.....
۴. مدرنیته ایرانی کماکان بازنده است و تجلی این امر در بنای ساختمانهای نو و سر به فلک کشیده در اطراف بازار تهران و منطقه عودلاجان و هرندی و سایر مکانهای پر سود تهران و سایر شهرهای این کشور، گرفتار بده بستان معینی آغشته به روابط فاسد و نهادی شدهای شده است که اتفاقا تا اطلاع ثانوی کماکان بازنده خواهد بود.
مدرنیسم ایرانی مدرنیسمی بازنده است. تجربه مدرنیسمی بدون مدرنیته چنین فجایعی را نیز در پی خواهد داشت. متاسفانه این روند برندهای از پیش تعیین شده دارد. آیا کسی هست که برندگان و بازندگان بازی مرگ و زندگی در این فرایند را نشناخته باشد؟
۵ . اتحاد نامیمون فساد «مدیریت شهری و ناکارآمدی سیاستگذاری» در شهر تهران به همراه وجود مناسبات اقتصادی و سیاسی فاسد و متاسفانه حاکم در بدنه ساختارهای فوقانی و میانی، چندین دهه است که تجربه مرگ را در بسیاری از مناطق آسیبپذیر شهر برای شهروندان بسیار نزدیک و پرخطرتر از همیشه کرده است.
بدبختانه آن دست اقداماتی را که نهادهای مربوطه به عنوان نمونه "سازمان نوسازی"، در رابطه با بحث بافت فرسوده تحت عنوان شرکتهای مهندسی در قالب پروژه احیای مناطق دارای بافت ناپایدار انجام میدهند خود تولیدکننده و تداومبخش رویههای فساد در فرایند حل مساله است. به زبان سادهتر راه حلها نیز خود تبدیل به مساله شدهاند..
۶. داستان پس از زلزله بم، برای خیلیها از مرحله «توصیف و تببین مخاطرات» بسی فراتر رفت و« سوژه بدخیم» شناختهتر نیز شده است. حادثه ساختمان پلاسکو و پیش تر از آن، زلزله بم، که گواه ناکارآمدی و اندکی عمیقتر از آن ناامیدی در اصلاح بدنهی شبکههای فاسد تو در تو و گاها مجهول در اداره و تدبیر زیست شهروندان بود نشان داد که مساله بسی فراتر از کنشهای روشنگرانه است. گویی ما به پایان راه رسیدهایم. انگار ما جمع چند ده میلیونی ساکن در این کشور برای حل مسائل قدیمیمان راهی جز انتخاب مسیرهای نو در ادامه سرنوشت زندگیمان نداریم.
۷. متاسفانه باید اذعان کرد که برای مواجهه با این مسائل و مسائلی مشابه آن و البته در کنار آن، مواجهه با سوژههای عاقلنمای تصمیم گیر که گاها خود بخشی از مسئله هستند بایستی عاقل باشیم و با اقدامات شتابزده موضوع را از حیث نگاه عقلانی خارج نکنیم و از این منظر ناگزیر انتخاب این مسیرهای جدید را کماکان باید در کتاب قانون جستجو کنیم و باز متاسفانه در انتهای فریادمان ناامیدانه امیدوار باشیم که ممکن است همین تغییرات اندک متکی به عقلانیت جمعی، در نهایت بشارت دهنده آن صبح زیبا در تاریخ خواهد بود.
8. صاحبان قدرت، تصمیمگیران، سیاستگذاران و بدنه حاکمیت در هر بخش، اگر واقعا در پی حل مساله و ممانعت از بروز حوادثی مشابه هستید یکبار برای همیشه تکلیفتان را با شهروندانتان مشخص کنید. اگر میخواهید شهروندانتان بیش از این غم و اندوه این چنینی را تجربه نکنند و نیز شایستگی حکومتداری خوب را در شما عمیقا بیابند خود را مجبور کنید که به همین شهروندان مراجعه کنید، این بار نه با تالم و عذرخواهی و نامهنگاری بلکه با عبور از خودتان به سراغ شهروندان بیایید. با عبور از تمام تعلقاتتان. با عبور از همهی آن بناهایی که در اقتصاد و سیاست بنا کردهاید به سراغ شهروندان تان بیایید. در بین شما افرادی هستند که این کار را کرده و بدون نگاه به جایگاه و مقام و بدون توجه به فیش حقوقی و میزان محبوبیت و نفوذ و اعتبارزایی و... برای توانمند کردن شهروندان با جدیت کوشش می کنند و خوشبختانه ثمره آن را نیز مردم درک کردهاند. این افراد واقعا در پی خیرجمعی بودهاند، البته شهروندان نیز قدر دان این بخش از بدنه هستند.
بیایید به حقیقیت ایمان، ایمان داشته باشید و بپذیرید که شما نیز در ظهور این حادثه تقش داشتهاید. بیایید برای یکبار هم که شده، برای درک شکنندگی شهروندانتان در حیثهای متنوع توسعه انسانی و اجتماعی، خودتان را همچون شهروندان شکسته شده و لرزان، بشکنید. وقتی توانستید این خود را بشکنید آنگاه لرزان بودن را به تجربه زندگی خواهید کرد و ادراکتان از فضای مفهومی و درک استعلایی «معنای شکنندگی» به فضای زندگی واقعی گذار خواهد کرد. سپس تصمیم بگیرید برای پر کردن خلاء لرزان زندگیتان، همسو با شهروندانتان گام بردارید . بیایید آن بناهایی را که در اقتصاد و سیاست ساخته اید با تمام وجود تخریب کنید و از نو بسازید. شما تا از خودتان و منافعتان عبور نکنید شهروندی را نخواهید دید. در این شرایط شما «تخریبی خلاق» انجام دادهاید که در نهایت منافع طولانی مدتتان نیز تامین خواهد شد./