سرويس فرهنگي
عصرپرس :
۱۰ نمایش به عنوان برترین نمایش
های سال ۲۰۱۶
انگلستان توسط میشل
بیلینگتن معرفی شده اند . در متن پیش رو این نمایش ها به همراه شرحی بر ویژگی هریک
پیش روی شماست .
در بین این آثار ترکیبی از
نوشته نویسندگان کلاسیک و مدرن به چشم می خورد. در این گزارش تمام یادداشتها از آن
میشل بلینگتن منتقد روزنامه گاردین است. او نویسنده و منتقد ادبی انگلیسی است و از
اکتبر ۱۹۷۱
ستون نقد نمایشنامه
را در گاردین مینویسد. سبک نوشتارها موجز و شکسته است.
۱-«تلنگر»، تئاتر ملی لندن
نمایشنامهنویس: آنی
بکر ،کارگردان: سم گلد ،بازیگردان: اوشن جونز طراح صحنه: دیوید زین طراح نور: جین
کاکس طراح صدا: بری پور دستیار نورپردازی: ایزابله بایارد
بازیگران: جایگان آیان،
سم هرون، لویزا کروس، متیو ماهر
توضیحات:
آنی بکر نمایشنامهنویس آمریکایی
است که در سال ۲۰۱۴
به خاطر همین نمایشنامه،
«تلنگر»، جایزه پولیتزر را از آن خود کرد. از دیگر کارهایش میتوان به «هشیاری تن»،
«نوکتورما» اشاره کرد که مورد تشویق قرارگرفتهاند. از او در ایران هیچ نمایشنامهای
ترجمه نشده است. چارز آیشروود درباره نثر او مینویسد: «او از بهترین درام پردازان
خارج از برادوی نسل خودش است که در آثارش نگاهی مشتاق و لمس پذیر ارائه میکند.
داستان نمایش در خانه
فیلم در حال تعطیل شدن در ماساچوست اتفاق میافتد. سم، رز و آوری ناچارند به کاری یکنواخت
و خستهکننده در این خانه فیلم تن دهند تا امکان بقایش فراهم شود، آنها میکوشند برای
ایجاد چرخه مالی برای سالن روشهایی را به اجرا گذارند. نمایش از گفتگوهای کماهمیت
و قطعهقطعه تشکیل میشود که نوعی کمدی ساده را میسازند». کارگردان سم گلد میگوید:
«کمدی بکر هوشمندانه و به شکل اعجابآوری حسابشده است. من به آن ضرباهنگ دادهام.
یادداشت:
این نمایش درباره کار است.
درباره این واقعیت که خانههای فیلم سبک قدیم همانقدر که نگران از بین رفتن باقیماندههایشاناند،
در برابر جریان جاری بهسوی دیجیتالی شدن مقاومت میکنند. حتی میتوانم با صدای بلند
بگویم بهعنوان یکی از تئاترهایی که کار نقدش بر پیشانی سینما قرار دارد، نگران صحت
اجرای حقه قدیمی باز فروش ته بلیت کهنه است. تولید باحوصله سم گلد، آمده از نیویورک،
شگفتانگیز و بازیهایش خارقالعاده بود، اما اعتبار اصلی به بکر تعلق میگیرد برای
ساختن درامی سینمایی سه نفر روح باخته و برای خلق فراموش ناشدنیترین تصویر تئاتری
سال.
۲-«نفت»، تئاتر آلمیدا لندن
نمایشنامه نویس: الا
هیکسون، کارگردان: کری کراکنل، طراح صحنه: نیکی مورتایمر، طراح نور: لوسی کارتر، دراماتورژ:
جنی ورتون، صدا: پیتر رایس، جلوههای ویدئویی: لوک هالس، بازیگران: آنه ماری داوف،
نبیل الوآهابیل، برایان فرگوسن، الی هادینگتن، پاتریک کندی، یولاندا کتل، تام مادرستیل،
لارا سوالها، سم سوان، کریستینا تام
توضیحات:
دومین انتخاب بلینگتن
نیز در ایران شناخته نمیشود. الا هیکسون نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر انگلیسی
است که در ۱۹۸۵
متولدشده و اکنون در
لندن مقیم است. اولین نمایش او، هشت، موفق به دریافت جایزه کارول تامبر ادینبورو شد.
دومین کارش، «وندی و پیتر پن»، اقتباسی بود از رمان جی.ام.بری و سومین اثرش «نفت» است.
فایننشیال تایم مینویسد: «نمایشنامه حماسی هیکسون درباره جغرافیای سیاسی ، یک موفقیت
تحسینبرانگیز است». در ادامه ایان شاتروود منتقد همین روزنامه درباره درونمایه اثر
مینویسد: «بخشی از داستان «نفت» درباره استثمار امپریالیستی و رابطه جغرافیا و انرژی
است. از سوی دیگر به این میپردازد که در چنین جهانی زنان چگونه دست به عمل میزنند
و بر آنها چه میگذرد، بهویژه بر رابطه مادر/دختر تمرکز میکند. می و دخترش امی،
در پنج پرده نیمکره شمالی را میگردند و با تدوین اسلایدها و اجرایی شاعرانه میان مناطق
آن پل میزنند. این گردش از ۱۸۸۰
تا ۲۰۵۰ را شامل میشود که هر پرده
یک دهه جلو میرود درحالیکه یک سال از عمر می او میگذرد. ویژگی منحصربهفرد این اثر
همین گسستهای زمانی ناگهانی و تکرار رنج و دردها برای مادر و دختر داستان است. انگار
برای زنان هر بار صورت درد تغییر میکند اما محتوایش ثابت است.
یادداشت:
در سال موفقیت درام
پردازان زن و سال معمولی برای مردان، نمایش الا هیکسون سرپا میایستد. نمایش ۱۵۰ سال را وجب میزند و گستره
وسیعی از موضوعات را پوشش میدهد: استثمار و فرسودگی جهان منابع نفتی، نسبت میان صنایع
انرژی و امپریالیسم، فرایندهای اجتماعی برآمده از زنان و مسئله لاینحل پرورش فرزندان.
نمایش چیزهای زیادی در خود داشت، اما من از چیرگی مفهومیاش حیرت کردم. آنه-ماری داوف
بهعنوان عنصری فرازمانی همچنان میتوانست بهصورت درخشانی درگیر در دردی شود که همراه
خواست زنان جوینده راه است.
۳- «خیابان قبرس» تئاتر سلطنتی
لندن
نمایشنامهنویس: دیوید
ایرلند، کارگردان: ویکی فدرستون، طراح صحنه: لیزی کلاشن، طراح نور: پل کوگان، صدا و
تنظیم موسیقی: دیوید مک سوونی، بازیگران: استفان رئا، وومی موساکا، ایمی مولی، جولیا
دردن، کریس کوریگان
توضیحات:
دیوید ایرلند نویسنده
نمایشنامه «خیابان قبرس» متولد ایرلند است. او پیشتر بهعنوان نمایشنامهنویس مقیم
در تئاتر لیریک بلفاست مشغول به کار بود و حالا بهعنوان برنده جایزه نمایش رادیو بیبیسی
شناخته میشود. در دانشگاه موسیقی و درام گلاسکو تحصیلاتش را گذرانده. بهعنوان بازیگر
در بسیاری از اجراها شرکت داشته است. در سال ۲۰۰۹ اولین نمایشنامهاش بانام
آنچه حیوانات میگویند در گلاسکو به روی صحنه رفت و در فستیوال تئاتر بلفاست نیز شرکت
داده شد. از این نمایشنامهنویس به زبان فارسی اثری ترجمه نشده است. «خیابان قبرس»
داستانی سادهای دارد. یک متعصب مذهبی نوه دختری ۵ سالهاش را گری آدام میانگارد!
گری آدام سیاستمدار ایرلندی و رئیس حزب شین فین است. او این مقام را از ۱۹۸۳ دارد و هماینک حزبش سومین
حزب بزرگ در ایرلند بهحساب میآید. تحت تأثیر او شاخه نظامی شین فین منحل و این حزب
وارد پارلمان شد. از همین مختصر برمیآید که روایت نمایش بر محور جنگ داخلی ایرلند،
جدال میان پروتستانها و کاتولیکها، آزادی از بریتانیا و استقلال ملی، میچرخد. کمدی
سیاه دیوید ایرلند به بحران هویت مردی میپردازد که در برابر بحران حلنشده ایرلند
رقم میخورد. خانواده شخصیت اصلی مدام درگوشش میخوانند دست از مبارزهای که دیگر برای
هیچکس مهم نیست بردارد و از زندگی درگذشته دست بشورد. طنز سیاه در تمثیل رستاخیز مسیح
گون رهبری سیاسی در کالبد کودک تازه متولدشده است. ضمنا نام نمایش، نام خیابانی در
ایرلند شمالی است.
یادداشت:
بهعنوان یک اثر، موجب
شوکه شدن شما میشود، اما من واقعاً از اوجگیری نمایشنامه دیوید ایرلند در به بازی
گرفتن کالسکه بچه متحیر شده بودم. آنچه نمایش را تا این اندازه مشوش میساخت نتایج
منطقی بود که از نفرت جنونآسای فرقهای دیده میشد. نقش مرکزی مردی بلفاستی بود که
سرسپاریاش به پروتستانیسم موجب میشد باور کند نوه دختری پنجسالهاش تجسم خارجی گری
آدام است، اما موفقیت ایرلند متصل کردن جنون به قهقهه بود. این تنها بخش کوچکی از تولید
ویکی فدرستون و اجرای فوقالعاده استفان رئا بود که بسیار کم دیدهشده است.
۴-«باغوحش شیشهای» تئاتر پادشاهی
ادینبورگ
کارگردان: جان تیفانی،
طراح حرکات: استیون هوگت، طراح صحنه و لباس: باب کراولی، طراح نور: ناتاشا کتز، طراح
صدا: پل آردیتی، موسیقی: نیکو ماهلی
بازیگران: چری جونزدر
نقش آماندا، مایکل اسپردر نقش تام، کیت او. فلین در نقش لائورا و ست نورمیش در نقش
جنتلمن کالر
توضیحات:
جان تیفانی کارگردان
انگلیسی اهل یورکشایر با اجرای دو اثر «ساعت سیاه» و «یکم» برای خود نامی دست و پا
کرده است و برای همین آثار موفق به دریافت جوایز معتبری چون تونی و الیویر شده است.
پیشینه فعالیتهای او به طرح توسعه و اجرای نمایشهای جدید در اسکاتلند بازمیگردد.
او میانسالهای ۱۹۹۷
تا ۲۰۰۱ به نظارت ادبی و اجرایی در
آثار به صحنه رفته در سالن تراورس ادینبورگ میپردازد. سپس کار خود را بهعنوان دستیار
ویکی فدرستون ادامه داد و در تئاتر انگلستان برای شرکت پینز پلاوگ به نوشتن آثار جدید
برای تورهای سالیانه پرداخته و از ۲۰۰۱
تا ۲۰۰۵ بهعنوان کارگردان هنری در
کنار فدرستون به فعالیت میپردازد. موفقیتهای آغازین تیفانی به اجراهای قدرتمندانه
او در ۲۰۰۶
بر اساس نمایشنامه
«ساعت سیاه» بازمیگردد. از دیگر اجراهای او که محصول فعالیتهای وی در اسکاتلند است
میتوان به «پیترپن» اشاره کرد و مکبث که در این اجرا او بهعنوان دستیار اندرو گلدبرگ
بهعنوان بازیگردان فعالیت داشت. باربارا بروچولی تهیهکننده جیمز باند پس از دیدن
«ساعت سیاه» موافقت خود را برای اجرای اثر «یکم» توسط تیفانی اعلام کرد. در ۲۰۱۳ او باغوحش شیشهای تنسی ویلیامز
را در رپرتوری تئاتر آمریکا، کمبریج و ماساچوست به صحنه برد و ازآنجا به سمت برادوی
رفت. این کاندیداتوری بهترین کارگردانی را برای جایزه تونی به دست آورد، اما او این
جایزه را به کنی لئون برای کارگردانی خورشید برمیآید واگذار کرد. آنچه مسلم است نقش
مادر در باغوحش شیشهای شکلی محوری یافته و از میزان بازی دختر به دلیل ضعف و در حاشیه
بودن کاسته شده است. این شکل تعامل نمایشنامه ویلیامز را تحت تأثیر قرار داده و عطف
به مادر را افزایش میدهد؛ یعنی اگر ما تا پیشازاین با مادر آسیبپذیری که زیر فشارهای
روزمره در حال خرد شدن است روبرو بودیم در این شکل از اجرا این فشار مادر را بهسوی
حسابگری سوق داده یا به عبارتی فاجعه را به تراژدی افزوده است.
یادداشت:
چری جونز نام بزرگی
در برادوی است، اما بهندرت در بریتانیا شناخته میشود. او در ساخته جان تیفانی از
اثر کلاسیک تنسی ویلیام درخشان ظاهر شد؛ احیای سال، آشکارسازی یک بازی ظریف بسیار آشنا.
این نمایش تولیدی محکم و صریح بود، پیوندی کامل میان واقعگرایی و سمبلیسم، به همراه
اجرایی بینقص در مرکز آن. وقتی آماندا برای خواستگار دختر بیظرافت و لوچ اش دام پهن
میکند، جونز به ما دختری ارائه میدهد که نه هیولاوش است و نه مضحک بلکه آکنده از
احساس، زندگی و مجموعهای سیریناپذیر از شادیهای گذشته است. خبر خوب اینکه این ساخته
فوریه در لندن حاضر خواهد بود.
۵-«شاه لیر»، اولد ویک لندن
کارگردان: دبورا وارنر،
طراحی: جین کلمن و دبورا وارنر، آهنگساز و طراح صدا: مل مرسیر، طراح صحنه: زب لاییجی،
دستیار کارگردان: جیمی منتون، بازیگران: گلنداجکسون در نقش لیرشاه، مورفید کلارک در
نقش کوردلیا، جین هوروکس در نقش ریگن، سلیا ایمره: در نقش گانریل، ری ایفنز در نقش
احمق، کارل جکسون در نقش گلاسستر، استیفن کندی در نقش نجیب زاده، سایمون منیوندا در
نقش ادموند، هری ملینگ در نقش ادگار، گری سفتون در نقش اوزوالد و دنی وب در نقش کورنوال.
توضیحات:
دبورا وارنر متولد
آکسفوردشایر انگلستان کارگردان تئاتر و اپراست که با اجراهایش از آثار شکسپیر، بوشنر،
برشت و ایبسن شناخته می شود. او در سال ۱۹۸۷ به تئاتر رویال شکسپیر پیوست
جایی که او با کارگردانی «تیتوس آندرنیکوس» همکاری طولانیمدت خود با فیونا شاو را
آغاز کرد. آنها همکاری خود را با آثاری مانند: «الکترا»، «زن نیک سیچوان» و «هدا گابلر»
ادامه دادند. او در ۲۰۰۹
روزهای شاد را به صحنه
برد. آنچه از اجرای های وارنر همواره موردتوجه بوده، ساختارشکنی و موضع رادیکال او
است که در اجرای «افتادگان» اثر بکت وجه برجستهای یافت. آخرین اجرای او پیش از نمایش
«لیر شاه» به «مدرسهای برای رسوایی» در ۲۰۱۱ بازمیگردد. شایان توجه است
که او تجربه سینمایی با عنوان «آخرین سپتامبر» را به همراه مایکل گابن و مگی اسمیت
در کارنامه خود دارد. رفتن به سمت متنی کلاسیک بهخودیخود هولناک است حال اگر صاحب
این متن شکسپیر و نمایشنامه «لیر شاه» باشد این وضعیت شکل حادتر به خود خواهد گرفت.
در این اجرای مدرن، گلندا جکسون نقش لیر را برعهدهگرفته و بر اساس آنچه دبورا وارنر
از او خواسته از انجام این وظیفه در سن هشتادوچهارسالگی بهخوبی برآمده است. آنچه کارگردان
در شرح این اجرا اشاره میکند جالب است: «ما لیری میخواستیم بهشدت تحریکپذیر و البته
هوشمند در وضعیتی که بتواند تکبر و آسیبپذیر بودن را همزمان منتقل کند. انتخاب گلندا
جکسون آنهم پس از بیست سال دوری از صحنه برای این نقش ریسک بسیار بزرگی بود که البته
او به استادی از پس این وظیفه برآمده است. غرض از این شکل اجرا نشان دادن عیان حماقت،
تکبر در کنار ضعف ناشی از تنهایی بود.
یادداشت:
در شاه لیر، گلاندا
جکسون این نقش را پس از ۲۵
سال غیبت از صحنه برعهده
گرفت. او مهیب بازی کرد: ترسناکی، طنزآمیزی، خودستایی، آسیبپذیری و قابلیت تغییر کردن
بهصورت دوم شخصیت لیر، دیوانگی بدوی بافراستی خیرهکننده، همگی دربازیاش دیده میشد.
در ۸۰ سالگی بیشتر بازیگران بصیرت
دریافت نقش رادارند، اما نیروی بازی نقش لیر را نه. جکسون اما هردو را دارد. همراهی
تهیهکننده آر اس سی، گرگوری دوران با آنتونی شر، زمینه را غنا بخشیده و بازیگران مکمل
بهتری چون دبورا وارنر را بکار گرفته، اما آنچه از توانایی جکسون در بازی در بالاترین
سطح انتظار میرفت بدون هیچ تقلای مشهودی برآورده شد.
۶-«کودکان»،
تئاتر سلطنتی لندن
نمایشنامهنویس: لوسی
کرکوود، کارگردان: جیمز مک دونالد، طراح صحنه: ماریام باتلر، طراح نور: پیتر مامفورد
بازیگران: فرانسیسکا
آنیس، ران کاک، دبورا فیندلی
توضیحات:
همانطور که بلینگتون
اشاره میکند، تئاتر بریتانیا در سال گذشته شاهد درخشش نمایشنامه نویسان زن بود. ششمین
انتخاب وی هم باز برای ما ایرانیان ناشناخته است. لوسی کرکوود انگلیسی و متولد ۱۹۸۴ است. نمایشنامهنویس مقیم
در شرکت تئاتری کلین برک است و اولین نمایشنامهاش بانام «گریدی هات پوتیتو» به معنای
«سیبزمینی سرخکرده گریدی»، در تئاتر بیدل هام اجرا و منتخب جشنواره ملی دانشآموختگان
تئاتر شد. دومین اثرش بانام «جرونیمو» در فستیوال فرینگ، تحت عنوان پروژه بند ناف به
روی صحنه رفت. سومین کارش «اسلحه» یا کره، به موضوع سربازی میپردازد که توسط وحشت
از جنگ تسخیرشده است. پیش از نمایش «کودکان»، کرکوود اثر تحسینشده بانام «شیمیرکا»
را نوشت که روایت یک آمریکایی و یک چینی در جریان اعتراضات میدان تیان آنمن است. داستان
کودکان نیز خط روایی سادهای دارد، بگذارید آن را از زبان سارا همیینگ منتقد فایننشال
تایمز دنبال کنیم: «هزل و روبین مهندسان هستهای ۶۰ ساله میخواهند دوران بازنشستگیشان
را در کنار دریا سپری کنند. آنجا باغچهای درست کرده و یوگا را امتحان کنند. این سبک
زندگی تنها وقتی قابلاجرا است که شما به شیوهای قدیمی زندگی کنید و شکل زندگی روزمره
را رها کرده باشید. درست در پایین جاده که این دوزندگی میکنند، نیروگاه اتمی دچار
سانحه شده و حالا جریان برق جیرهبندی، احشام مرده و آب مناسب نوشیدن نیست. اصلاً مایه
تعجب نیست هنگامیکه رز، همکاری که مدتها خبری از او نبوده به ناگاه پیدا میشود،
هزل کاملاً مسئله را درک کند. پس بهدرستی بارز که زیبا، مرموز و ضربه خورده است، مسائلی
پیش میآید. کرکوود درونمایههای بزرگی را پیش میکشد. مرگ، سالخوردگی و تغییرات آب
و هوایی که برای اندیشیده شدن پیش میگذارد. تا جایی که این پرسش شوک برانگیز را میپرسد.
در عصر کمبود منابع و گرمایش زمین چه کسی باید مسئولیت را بر دوش بگیرد؟ این پرسش بنیادین
یعنی مسئولیت زندگی آیندگان، با خود مسائل بنیادین دیگر را میآورد تا جایی که همیینگ
میگوید سایه بکت، سارتر و پریسلی در نمایش حاضرند، اما کرکوود با سبک خودش پرسشها
را پیش میبرد.
یادداشت:
برای جهش بلند زنان
درام پرداز بریتانیایی در این نمایش شواهد بیشتری حاصل شد، اگر نیازی به آن احساس شود.
با لحنی آرامتر از نمایش قبلی لوسی کرکوود بانام «شیمریکا»، این اثر بیشک درونمایهای
بزرگ را نشان میدهد؛ میراث شوم و مسمومی که ما برای نسل بعدی بر جای میگذاریم، به
پرسش گرفتن آنچه والدین برای آگاهی اجتماعی فرزندان انجام میدهند یا از آن میگذرند.
دبورا فیندیالی بهعنوان هزل مادر و فرانسیسکا آنیس بهعنوان رز، زنی که نمیتواند
بچهدار شود، با شماری از انتخابهای اخلاقی درباره احتمالات آینده هستهای رودررو
میشوند. نمایش تضمین میکند شمارا به بحث وادارد.
۷- «دون کیخوته»، تئاتر سوان استراتفورد
کارگردان: اگنوس جکسون،
طراح: رابرت اینز هاپکینز، نور: یوهانا تاون، صدا: جرمی دان، کارگردان کمدی: کال مک
کریستال، طراح حرکات: اوسی کالینگفورد
بازیگران: ویل بلس
در نقش آرایشگر دوره گرد، جان کامینز در نقش مهمانخانهدار/ رام کننده شیر، جما گوگن
در نقش ترزا پانزا/چوپان، تئو فراسر استیل در نقش دوک/دستفروش، روفوس هوند در نقش
سانچو پانزا، نیتی جونز در نقش سرباز/چوپان/آکروبات باز، نیکلاس لوملی در نقش کشیش/شیطان،
دیوید ترلفال در نقش دوکیخوته.
توضیحات:
اگنوس جکسون خود را
بهعنوان یکی از استعدادهای درخشان عرصه تئاتر در پروژه تئاتر از قرن نوزدهم بهسوی
اجرای مدرن شناساند و تا به امروز یکی از پرکارترین کارگردانان تئاتر برادوی بوده است.
آنچه در خصوص وی جالبتوجه است، عطف توجه او به آثار کلاسیک با شمایل و حال و هوایی
مدرن است. به صورتی که این به نقطهای برجسته در دراماتورژی آثار او تبدیلشده است.
در این مورد باید از تجربه همکاری او درصحنه تئاتر بریتانیا با گروه کارائیبین بریتیش
نام برد و از افرادی که در این دوره با وی همکاری داشتند میتوان از اسکار جونز و جیمز
هریس نام برد او در مورد اهمیت این دوره چنین گفته است: «برای من یادگرفتن تجربیات
آنها از اهمیت بسزایی برخوردار بود. چیزی که در هر پروژه و هر اجرا به آن نیازمندم».
مواردی که او در خصوص این دوره به ذکر آن میپردازد در اثر درست کردن بهخوبی مشهود
است او اضافه میکند: «هنگامیکه دستیار شدم بیستودوساله بودم و تجربه همکاری با امیلیا
کیچن برای من شگفتانگیز بود؛ اما آنچه امروز برایش در خصوص فعالیتهای حرفهای دارای
اهمیت است همانطور که خود تصریح میکند، به صحنه آوردن آثار کلاسیک بر اساس شرایط
سیاسی اجتماعی روزگاری است که در آن به سر میبریم». او میگوید: «من فکر میکند در
این دوران هم هنوز آثاری مانند «دون کیخوته» حرفهای زیادی برای بازگو کردن دارند درست
است که این آثار در رده آثار کلاسیک طبقهبندی میشوند، اما مفاهیمی چون: طمع، افتخار
و حرص همچنان توجه برانگیز هستند. در ضمن باید این نکته را خاطرنشان ساخت که اثری که
برای چهارصدمین سالمرگ سروانتس به روی صحنه رفته است با عطف نظر به اجرای مدرن از
حدود اجرا بهتری حتی نسبت به لیر برخوردار است و آنچه در طول مدت اجرا از ضربآهنگ
و هارمونی نمیکاهد عطف نظر درست و دقیق به بیان موتیف های فکاهی با استفاده از کلام
رکیکی است که داستان در اختیار مجریان گذاشته است. اقتباس صحنه از رمان آنهم رمانهای
پر شخصیت کلاسیک کاری بس سترگ است که جکسون در مقام یک راهبر از عهده آن برآمده است.
یادداشت:
بیشتر اقتباسها از
رمان میگل دو سروانتس در برابر اولین مانع سقوط میکنند. آنها نمایش را در محدودهای
بسیار گستردهتر از صحنه در نظر میآورند. نسخه جیمز فنتن و تهیهکننده آنگوس جکسن
از طریق ارائه قطعهای شادیبخش از تئاتر مردمی بر این مشکل فائق میشوند؛ با بهکارگیری
عروسکهای نمایشی، پایههای خندهدار و موسیقی اسپانیایی، اما در این اثر قدرت اجراست
که خود را به رخ میکشد. دیوید ترلفال بهعنوان دون کیخوته، به همراه ریش کرکی و چشمان
وحشیاش، هنگامیکه به عریان شدن تهدید میکند حتی از لیر هم تأثیر برانگیز تر است
از همراه یکدنده بهیادماندنیاش با بازی روفوس هوند در نقش سانچو نیز باید یادکرد.
۸- «اتوبوسی
به نام هوس»، تئاتر رویال اکسچنج منچستر
نمایشنامهنویس: تنسی
ویلیامز، کارگردان: سارا فرانکوم، طراح: فلای دیویس، طراح صدا: پیتر رایس، طراح نور:
جک نولز، طراح حرکات: رولی بنت، بازیگران: بن بت در نقش استنلی کوالسکی، میشله باترلی
در نقش اونیس هابل، سارا کول در نقش زن سیاهپوست، شارون دونکن در نقش استلا کوالسکی،
اتا فوسی در نقش زن مکزیکی، روبن یوهانسون در نقش پابلوگونزالس، یوسف کرکور در نقش
هارولد میچل، ریس نوئه در نقش مجموعهدار جوان، مکسین پیک در نقش بلانچ دوبویس، رایان
پوپ در نقش استیوو هابل.
توضیحات:
سارا فرانکوم بهعنوان
یک کارگردان هنری تئاتر در انگلستان از سال ۲۰۰۸ با رویال اکسچنج منچستر همکاری
داشته است. او تحصیلات خود را در ۱۹۸۴
در کالج وست فیلد دانشگاه
لندن به پایان رساند و پس از کار و فعالیت بهعنوان استاد درام در ایستاند فعالیتهای
نوشتاری خود را در حوزه نمایشنامههای مدرسهای باهدف آموزش آغاز کرد. او در این مدت
اوقات خود را در مدرسه تئاتر ملی در استودیوی اووال هاوس و در مدارس فقیر تحت پوشش
رد روم گذراند. از سال ۲۰۰۰
بهصورت رسمی بهعنوان
مدیر ادبی در رویال اکسچنج به فعالیتهای خود ادامه داده و بهعنوان دستیار کارگردانی
هنری و از سال ۲۰۰۸
بهعنوان کارگردان
هنری ارتقاء یافت. با ورود به بخش گرک هرساو نام او به تالار هنرمندان و کارگردان طراز
اول هنری تثبیت شد. در این اجرا با شکل برونگرایانهای از کاراکتر بلانچ دوبویس روبرو
هستیم، آنچه در مقام یک مخاطب تا پیشازاین برای ما آشنا به نظر میرسید فرم و اجرایی
بود که کازان در اقتباس خود برای ویوین لی برای اجرای نقش بلانش در نظر گرفته بود آنچه
ویوین لی در قالب کاراکتر بلانش عرضه داشت پیچیدن گستاخی ناخواسته در هالهای از ترس
و ضربه خوردگی بود، اما در اینجا به نظر میرسد مکسین پیک با عطفی فعالانهتر قرائتی
جدیدتر از آن کارگردان را ارائه داده است.
یادداشت:
به نظر میرسد مکسین
پیک، میتواند با هر چیزی گلاویز شود. هملت، اسکیریکر کریل چرچیل، نقاب آنارشی شلی.
در این سال او بلانش دوبویس، تنسی ویلیامز را به لیست خود افزوده است. شما به ذاتی
بودن بازیگری پیک اذعان نمیکنید تا وقتیکه از او معمولاً حس مشترکی گستاخانه بروز
میکند، اما در تولید سارا فرانکام، پیک ظرفیت پایانناپذیر خودفریبی بلانش را بهطور
کامل اجرا میکند. او در حال گریه میگوید: «این محدودیت من است» و گردن بطری ویسکی
را چنگ میزند. فراتر از همه، بلانش پیک به نظر در هاله از تنهایی دست نایافتنی حلقهزده
است.
۹ - «سرزمین هیچکس»، تئاتر ویندهام
لندن
نمایشنامهنویس: هارولد
پینتر، کارگردان: شون متیوس، طراح صحنه: استفان بریمسون لوییس، طراح نور: پیتر کازوروفسکی،
صدا و تنظیم آهنگ: آدام کورک، بازیگردان: آنه مک نولتی، بازیگران: یان مک کلین، پاتریک
استارت، اوون تیل، دنیل مولونی.
توضیحات:
هارولد پینتر نمایشنامهنویس
مشهوری است که نیاز به معرفی ندارد. تقریبا بیشتر آثارش به فارسی برگردانده شده و از
نمایشنامههایش هم به صحنه رفته است، اما این اثر شاید کمتر شناختهشده باشد. نویسنده
دیلی تلگراف این اجرا را اینطور توصیف میکند: گمان میکنم به این اجرا سالها افتخار
خواهیم کرد. کاری است که نباید از دست داد. نمایش در اتاقی بزرگ در شمال غربی لندن
در شبی تابستانی و فردای آن میگذرد. هیرتس ادیبی از طبقه بالا در آپارتمانی در محله
همستد به همراه فورستر و بریجز زندگی میکند. یکی از این دو، نویسنده سایه هیرتس و
دیگری محافظ او است. اسپونر، درهمشکسته، درپای شعر، همپیاله هیرتس در کافه همپستد
میشود و برای گذراندن شب و نوشیدن به خانه او دعوت میشود. بعدازاینکه میان رفقا ادعای
شعر درمیگیرد و پس از یک مشاعره فوقالعاده، اسپونر هیرتس را در دانشگاه بیاد میآورد
و واداشته میشوند خاطرات مشترک از زنان و مردان آشنایشان را در اشتراک بگذارند. بلینگتن
به رالف ریچاردسون و جان گلیگاد اشاره میکند که دو بازیگر مشهور بریتانیایی هستند
که در کنار لارنس اولیویر برای نیمقرن صحنهها را در اختیار داشتند. درواقع بلینگتون
میگوید این اثر برای آنها نوشتهشده بود، اما اجرای تازه تفسیری دیگر را نشان میدهد
که خود بهیادماندنی است.
یادداشت:
«سرزمین هیچکس» قطعه
شاعرانه از مد افتاده، پیرامون رالف ریچاردسون و جان گیلگاد در سال ۱۹۷۵، اولین نمایشنامه پینتر است؛
اما درعینحال آنها بهیادماندنی هستند و این نمایشنامه آنقدر بزرگ است که باید مداوم
بازتفسیر شود. این بار نوبت ایان مک کلین بود تا بهعنوان اسپونر صرفهجو، بهطور مخفیانه
درباره دفتر مجلل میزبان یادداشتبرداری کند و البته این نقش را عالی ایفا کرد. پاتریک
استوارت بهعنوان هیرتس، به زیبایی گرفتار شدن در خستگی از نوشتن در مورد کسی را که
احساس میکند به پایان سفرش رسیده و تنها موقتاً برای یافتن مرگش اینجا اقامت گزیده
را بازی میکند.
۱۰-هری پاتر و فرزند نفرینشده»،
پالاس تئاتر لندن
کارگردان: استیون هوگت،
نویسندگان: جی.کی.رولینگ و جان تیفانی، طراح صحنه: کریستین جونز، طراح لباس: کاترینا
لیندسی، جلوههای بصری: جرمی چرنیک، طراحی نور: نیل آستین، طراحی صدا: گرت فری، موسیقی:
ایموژن هیپ. بازیگران: جیمی پارکر در نقش هری پاتر، پاول تورنلی در نقش رون، نورما
دامزونی در نقش هرمیون، آنتونی بویل در نقش اسکورپیوس، سم کلمت در نقش آلبوس دامبلدور،
پوپی میلر در نقش جینی ویزلی، الکس پرایس در نقش دراکو مالفوی
توضیحات:
استیون هوگت بهعنوان
یک طراح حرکات موزون و طراح حرکات نمایشی شناخته میشود. او به خاطر فعالیتهای نمایشی
خود موفق به بردن جایزه اولیویر و تونی و چهار بار بهعنوان برگزیده جایزه دراما دسک
معرفیشده است. او دوران جوانی خود را در هادارسفیلد سپری کرد و بهعنوان یک جنوبی
از راهکار در رستوران به امرارمعاش میپرداخت. او تجربیات اولیه نمایشی خود را در
گروه تئاتر آتشفشان به دست آورد و در سوانزی اولین گروه طراحی حرکات نمایشی ولز را
به نام «اجرای فانتزی» پایهگذاری کرد. دوست دوران مدرسهاش اسکات گراهام نیز با او
به همکاری میپرداخت. اولین تولید آنها در ۱۹۹۴ به اثر کلاسیک جان آزبرن به
نام «باخشم به عقب نگریستن» بازمیگردد که هوگت در این اجرا علاوه بر کارگردانی به
تهیهکنندگی و ایفای نقش پرداخت. از ۲۰۰۱ همکاری خود را در حوزه تئاتر
کودک باجان تیفانی آغاز کرد که نتیجه آنیک رشته اجرا برای کودکان بود. از آخرین فعالیتهای
او در دورههای اخیر میتوان به نمایش «سگ در شباهنگام» اشاره کرد. دانستن این مطلب
جالب است که او در کارتون «چگونه اژدهای خود را آموزش بدهید» مسئول طراحی حرکات بهوسیله
رایانه را نیز به عهده داشته است و شاید بتوان گفت دوره فعالیتهای طولانی او در حوزه
تئاتر کودکان اعتماد رولینگ و تیفانی را برای سپردن اجرای هری پاتر و کودک نفرینشده
جلب کرده است. آنچه برای ما هری پاتر را آشنا ساخته است اقتباسهای پیدرپی سینمایی
از سلسله کتابهای هری بوده و آنچه در این اجرا وجه جالبتوجهی یافته، استفاده از همین
آشنایی در پرداخت تئاتریکال اثر بوده است به صورتی که تقطیع پردهها هم انتظار مخاطب
را از تماشای این نمایش بهخوبی برآورده میکند، اما باید درنهایت این نکته را مدنظر
داشته که ترجمان اجرا برای صحنه از این کار، مخاطرهای بوده است که عوامل این پروژه
آن را به جان خریده و از اجرا آن سربلند بیرون آمدهاند.
یادداشت:
اگرچه هیچ سروکاری
با هری پاتر ندارم، اما نبوغی را که همراه با اجرای دوباره «افسانه رولینگ» توسط جک
تورن است را تحسین میکنم، او به ما جوانی و پیری پاتر را نشان میدهد، اما آنچه من
بیشتر تحسین میکنم مسیر جان تیفانی کارگردان، کریستین جونز طراح و جیمی هریسون طراح
خیالات این نمایش در خلق جادو از عناصر معمولی است. جامهدانی که به قطاری متحرک تبدیل
میشود، بچههای ژولیدهای که ناگهان در یونیفرم مدرسه پیچیده میشوند، پلکانی که همچون
فرد و جینجر میچرخد. جشنی که برای چشمها رقم خورده است.
منبع: ايران تئاتر
پايان پيام/