اخبار مهم ایران و جهان را با عصر پرس مرور نمائید      
به روز شده در: ۰۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۹
کد خبر: ۱۶۹۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۷ - ۰۷ دی ۱۳۹۵ - 27 December 2016
مجازات راننده تاکسی، تجلیل از سرباز مریوانی
دادگاهی در شمال فردی را به جرم سگ‌آزاری به دو ماه حبس محکوم کرد. چند روز پس از آن سربازی در پادگان عجب‌شیر برای نجات سگی پایش را از دست داد. برخورد وجدان عمومی جامعه با این دو پدیده متفاوت بود. چرا پدیده‌های مشابه واکنش‌های مشابهی برنمی‌انگیزند.

دو سگ، دو برخورد، یک پرسش

داوطلبان پناه‌گاه وفا / ویژه سگان ولگرد/ تاسیس سال 1382/ هشتگرد

سرویس اجتماعی عصرپرس: هنوز چند روز از رای دادگاه صومعه‌سرا برای فردی که سگی را پشت تاکسی خود بسته بود و می‌کشید نگذشته است. فیلم این حیوان‌آزاری شنیع مانند موارد دیگر به سرعت در شبکه‌های مجازی پخش شد و فرد خاطی تحت پیگرد قضایی قرار گرفت. راننده به دو ماه حبس محکوم شد. اما محکومیت او پیشتر در پیشگاه وجدان جامعه صورت گرفته بود.

حیوان‌آزاری‌ها عموما با برخورد تند وجدان عمومی جامعه روبرو می‌شود. این قضیه چندبار چه از طریق فعالان حقوق حیوانات و دوستداران محیط زیست و چه از طریق واکنش‌های دسته‌جمعی در شبکه‌های مجازی به صورت قضایی پیگیری شده است. فرایند شکل‌گیری آن هم همیشه یک جور بوده است. انتشار فیلم حیوان‌آزار، پخش گسترده در شبکه‌های مجازی، واکنش گسترده شعور و وجدان عمومی، پیگیری نیروی انتظامی و در نهایت ورود محکمه قضایی به ماجرا.

اما داستان سید محمد باختر فرق می‌کند. پسر کاک لطیف از اهالی روستای هانه شیخان شهرستان مریوان است که در پادگان معروف عجب‌شیر دوران سربازی خود را می‌گذراند. این سرباز وظیفه وقتی متوجه می‌شود سگی لای سیم‌خاردارها گیر افتاده است برای نجاتش پیش می‌رود و باقی ماجرا که انفجار مین و قطع پای اوست.

از همان ابتدای انتشار این خبر موجی از تحسین و نیکو گفتن نثار سیدمحمد شد. او پایش را از دست داد و از بیمارستان با آمبولانس راهی دیارش شد. دیاری که از آن با دو پا بیرون آمده بود و حالا یک پایش را با نام نیک و آوازه خوب عوض کرده بود. مردم مریوان استقبال باشکوهی از او کردند. همچنانکه وجدان عمومی جامعه می‌داند سیدمحمد باختر قهرمانی است که برای نجات جان سگی جان خودش را به خطر انداخته است. دور از ذهن نیست که این عمل مدتی بعد در کتاب‌های درسی نیز گنجانده شود. تجلیل از «فداکاری» روایتی نو می‌خواهد که فراتر از مرزهای ذهنیت جامعه دیروز ایران برود. مرزهایی که قهرمانش «ریزعلی خواجوی» بود.

دو سگ، دو برخورد، یک پرسش

نگاهی به تاریخ و ادبیات این سرزمین نشان می‌دهد که این دو گونه برخورد با حیوانات و مشخصا «سگ» ریشه‌های عمیقی دارد. در ادبیات ایران، اگر چه سگ همیشه نماد وفاداری، فداکاری و نگاهبانی بوده است اما صفاتی همچون عجز و لابه، پلیدی و نجسی، فقر و و لگردی داشته است و از همه مهمتر کاسه‌لیس و متملق نیز بوده است.

هنگامی که حضرتش که ملقب به «سگ لوند» بوده است می‌فرماید: سحر آمدم به کویت به شکار رفته بودی/ تو که سگ نبرده بودی به چه کار رفته بودی؟ معانی ضمنی منفی سگ را به تصویر می‌کشد. آن هم نه برای معشوق بلکه برای قدرت شاه عباس صفوی.

این برخورد دوگانه با سگ را به خوبی می‌توان در آینه سعدی که روح و روان ایرانیان را نشان می‌دهد دید. سعدی چه در بوستان و چه در گلستان حکایت‌ها و تمثیل‌های خود را بارها از طریق سگان آفریده است. مثلا در بوستان می‌فرماید:

یکی در بیابان سگی تشنه یافت / برون از رمق در حیاتش نیافت

به خدمت میان بست و بازو گشاد / سگ ناتوان را دمی آب داد

و این نتیجه اخلاقی که پیامبر از عفو گناهان این فرد به خاطر این عمل نیک خبر می‌دهد و خود سعدی یک گام پیش‌تر می‌رود و می‌گوید: يكی‌ با سگی‌ نيكويی‌ گُم‌ نكرد / كجا گم‌ شود خير با نيك‌ مرد. در باب دوم بوستان نیز حکایت عارف ژنده‌پوش که: چو سگ‌ بر درش‌ بانك‌ كردم‌ بسی / ‌كه‌ مسكين‌تر از سگ‌ نديدم‌ كسی. سگ اصحاب کهف در باب چهارم بوستان که پی مردم گرفت و آدم شد، سگ بازاری و سگ صید و سگی که بر آن آدمی شرف دارد / کاو دل دوستان بیازارد و اینکه سگ‌ آخر كه‌ باشد كه‌ خوانش‌ نهند / بفرمای تا استخوانش دهند و سگی را گر کلوخی بر سر آید / زشادی برجهد کاین استخوان است و ....

اصولا فروکاستن ارزش سگ در ادبیات سنتی به منظور برکشیدن وجوه اخلاقی آدمی بوده است. این روند در ادبیات مدرن نیز ادامه یافته است. میخاییل بولگاکف «دل سگ» را نمادی از جامعه فقیر و پریشان و کاسه‌لیس و قدرت‌پرست قرار داد. ماریو بارگاس یوسا «سال‌های سگی» را برای بیان دردهای دوران اضراب‌زای نوجوانی نوشت و شهرنوش پارسی‌پور «سگ و زمستان بلند» را برای بیان زجرهای سیاسی و اجتماعی فرد در جامعه‌ای بحران‌زده و در حال تحول و سرانجام صداق هدایت «سگ ولگرد» را برای توصیف درماندگی و ویرانی بشر.

دو سگ، دو برخورد، یک پرسش

با این وجود سگ همچنان در وجدان عمومی جامعه جای دو برخورد را محفوظ داشته است. جایی که سگ‌آزاران انسان‌های پستی هستند که عقده‌های حقارت و روان سرکوب‌شده‌ی خود را بر سر حیوانی ناتوان خالی می‌کنند، کسانی نیز هستند که برای کمک به یک سگ جان خود را به خطر می‌اندازند.

اما نکته مهم ماجرا اینجاست که چرا جامعه‌ای که در برابر یک پدیده واکنش‌های شدیدی از این دست دارد در برابر پدیده‌های مشابه واکنشی از خود نشان نمی‌دهد. مثلا کسی در برابر دستان سرخ از سرمای کودکانی که پشت چراغ قرمزها بهترین سال‌های خود را به ناچیزترین بها می‌فروشنند واکنشی نشان نمی‌دهد؟! اظهار تاسف و بالاکشیدن شیشه و فحش و بد و بیراه به جامعه تنها برخوردهای ثبت‌شده با پدیده‌هایی از این جنس هستند. براستی کودکی که لای ماشین‌ها گیر افتاده است چه فرقی با سگی دارد که لای سیم‌خارداها دست و پا می‌زند. الا اینکه عوعو نمی‌کند؟!

‌*تحریریه عصرپرس/ 1199*

پایان/


نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
زهرا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۱۹ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۹
0
0
بله دقیقا همینطور هست. فکر میکنم علت این امر جنگ نرمی است که غربی‌ها با افکار عمومی ملت ما داشته‌اند. آنها ذهن ما را معطوف به دل بستن به حیواناتی چون سگ و گربه و.. میکنند و از پرداختن به امور مهمتر باز میدارند. نمونه آن اینستاگرام است، آنرا ببینید؛ پر است از تکه فیلم‌هایی از سگ و گربه‌های ناز و جذاب. از زمانیکه استفاده از اینستا همگانی‌تر شده، خرید و فروش سگ خیلی افزایش داشته! اللهم عجل لولیک الفرج
نام:
ایمیل:
* نظر: