اگر روستای فاروق تا پیش از این جایی در پشت تخت جمشید قرار داشت و به انارش معروف بود، این روزها به لطف شبکههای اجتماعی مجازی به جایی تبدیل شده است که «گنج کوروش» در آن پیدا شده است. گنجی که به نام فاروق ثبت شد و تکذیب شد و گم شد.
سرویس اجتماعی عصرپرس: به جرات میتوان گفت که بخش بزرگی از تاریخ باستانی ایران در منطقهای بین شیراز و سعادتشهر واقع شده است. منطقهای که جای جای آن به اعتقاد عوام گنج و دفینه وجود دارد و دلیلش باشکوهترین آثار باستانی ایران یعنی تخت جمشید و پاسارگاد و مقبره کوروش و نقش رستم است.
اگر آشنای آن محل باشید به خوبی میدانید که جوانان زیادی چه مصائبی که نکشیدند تا شبانه با بیل و کجبیل و کلنگ به هر نشان و ردی هجوم آورند تا گنجی افسانهای بیابند. نکته نغز اینجاست که اتفاقا چند نفری همیشه هستند که گنجی کوچک یافتهاند، سکهای، ظرفی، مهری، استخوانی، ... و معتقدند گنج بزرگی نیز در جای دیگر نشان دارند که به خاطر ماموران و قاچاقچیان جرات جستن آن را ندارند.
گنج، ثروتی بیکوشش
ایرانیان از روزگاران دور رویای یافتن گنج و یکشبه ثروتمند شدن و ره صدساله را به طرفهالعینی پیمودن در سر داشتهاند. این موضوع آنقدر جدی بود که پیرامون آن افسانهها و داستانها و مثلهای زیادی ساخته شد. داستانهایی که به جان ادبیات نیز نفوذ کرد و تمثیلها و اشارات فراوان از آن تراوید. مانند داستان آن مردی که رقعهای یافت که در آن نوشته بود رو به قلبه کن و تیری بینداز و گنج را بیاب و باقی ماجرا که در دفتر ششم مثنوی مولانا آمده است.
اما گنج یافتن و صاحب ثروت بیکوشش شدن تنها مثلی محض تنبه و اشاره نبود بلکه واقعا به صورت تئوریک و نظاممند در مدارس و مکتبخانههای آن زمان تدریس میشد. دلیلش هم وجود کتابهایی از جنس نوروزنامه منسوب به حکیم عمر خیام است که در آن فصلی در مورد دفینه و علائم وجود آن نوشته است.
برای نمونه در گفتار اندر علامت دفینها میگوید: «هر زمینی که درو گنجی یا دفینی باشد آنجا برف پای نگیرد و بگدازد، .... چون زمینی شورناک باشد و بران به قدر یک پوست گاو خفتن خاک خوش باشد یدانند که آنجا دفینست.... چون انبوهی کرگسان بینند و آنجا مردار نباشد بدانند که آنجا دفینست و چون بارانی آید و بر پارهای زمین آب گرد آید بیآنکه مغاکی باشد بدانند که آنجا دفینست... » که نشان از اهمیت گنجپژوهی در اندیشه ایرانی دارد.
البته اینگونه کتابها را باید از خیل انبوه کتابهای طلسم و گنج و دفینه و علوم غریبه که وفور در دسترس عموم بوده و هنوز طرفدار دارد جدا کرد. مانند کتاب صمور هندی، بحر الغرائب، اسرار قاسمی و .... کتابهای منسوب به شیخ بهایی و میرداماد و آصفبن برخیا.
دفینهها در دوران بیثباتی سیاسی اجتماعی
از این رو بخشی از اندیشه عموم طبقات مردم ایران معطوف به یافتن گنجی بیدغدغه بوده است. گنجی که البته همواره پس از یافتنش دشواریها و مصائب آن آغاز میشود. این موضوع پیوند محکمی با وضعیت سیاسی اجتماعی هر دوره داشته است. بدین معنا که در شرایط ناامنی سیاسی و اجتماعی مانند دورههای ملوکالطوایفی پس از سقوط ساسانیان، دورههای حمله مغول، روزگار پیشاصفویه و دوران کریمخانی و حتی دوران بلبشوی پیش و پس از مشروطه و ظهور رضاخان، پنهان کردن ثروت و وسایل و جواهرات گرانقیمت بخشی از عقل سلیم روزگار آموخته بوده است.
حتی پادشاهانی مانند محمود و مسعود غزنوی و برادران لیث صفار با آن قدرت و جلال، گنجهای خود را دور از پایتخت و در قلعه و کوهی امن میسپردند. تاریخ بیهقی پر از روایتهایی است که این گنجها چگونه از شهری به شهری منتقل میشدند. در سیاستنامه خواجه نظامالملک نیز در داستان شکست عمرولیث صفار از اسماعیل سامانی وضعیت گنج و دفینههای باارزش خاندان صفاریان بخشی از روند مذاکرات آزادی بیسرانجام عمرولیث بوده است.
با این وضعیت چه جای خرده گرفتن بر بازرگانان و تجار و مردم عادی بود که گنج و ثروت خود را دور از چشم نامحرمان در دل زمینی امن دفن نکنند تا سر فرصت و روز مبادا دوباره سراغ آن بروند. فرصتی که چه بسا هیچگاه پیش نیامده باشد.
داستان گنج فاروق یا گنج کوروش
داستانی از جنس آنچه در روستای فاروق که بین مرودشت و سعادتشهر در فاصله 30 کیلومتری مرودشت و 65 کیلومتری شیراز قرار دارد تنها منحصر به آن نقطه از کشور نیست. در هر جای این سرزمین که نشانی از بقایای باستانی و تاریخی و حتی امامزادهای وجود داشته باشد کنجکاوی پیرامون دفینهها و آثار عتیقه و زیرخاکی وجود دارد.
از بخت بد یا خوب، در بعضی موردها کندوکاوها به نتیجه رسیده و چیزکی شاید ارزشمند نیز از دل خاک بیرون کشیده شده است. این وضعیت در خراسان در زمینهای کشاورزی و حتی مسکونی شهر طوس تا آرامگاه حکیم فردوسی، نیشابور در محوطه باغ شادیاخ و زمینهای کشاورزی آن تا باغ عطار نیشابوری، در جندیشاپور، در کازرون و دشت ارژن، در شوش و ایلام و در بسیاری از جاهای این خاک وجود دارد.
اما آنچه وضعیت داستان «گنج فاروق» را متفاوت میکرد این بود که روستای فاروق در نزدیکی تخت جمشید قرار داشت و از دیرباز باوری عمومی در مورد وجود گنجینهای بسیار بزرگ در این منطقه و اطراف آن وجود داشته است. گنجینهای به نام «گنج کوروش».
داستان آغاز میشود
حدود دو ماه پیش فیلمی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که خبر از پیدا شدن گنجی افسانهای در روستای فاروق میداد. این فیلم و درآمیختن آن با افسانه «گنج کوروش» آنقدر به شایعات دامن زد که گروهی از باستانشناسان تخت جمشید برای بررسی موضوع به منطقه رفتند. نتایج نشان میداد که فیلم جعلی است و احتمالا در بیرون از کشور ضبط شده است. کما اینکه اشیا و مجسمههای نشان داده شده در فیلم نیز ایرانی نبود و بیشتر به معابد و خدایان مصر باستان شبیه بود. از این رو میراث فرهنگی موضوع تکذیب کرد و خبر به ظاهر خوابید.
اما ناگهان فیلم دوم منتشر شد که برای اثبات «ایرانی بودن فیلمبردار و ضبط تصاویر در ایران و در همین روزها» نه تنها پنج شیء و مجسمه از نزدیک نشان داده شد بلکه ورقهای نیز با مضمون «بسم االله الرحمن الرحیم/ تقوی 95/8/15» روی مجسمهها قرار داده شده بود.
بدون شک این مضمون و تاکید دوباره بر گنج کوروش نوعی رمزآلودی و هراس را به همراه داشت. هراسی که بار دیگر به جان شبکههای اجتماعی افتاد و موجی از تحلیل و تکذیب و تایید به راه انداخت.
تکذیب میشود، آثار مصری یا ترکیهای هستند
از جمله کسانی که به عنوان کارشناس و خبره، این خبر را تکذیب کرد، کوروش محمدخانی از باستانشناسان پاسارگاد بود. او در گفتگو با ایسنا گفت: این روستا که در پشت کوه رحمت و در نزدیکی تخت جمشید قرار دارد، مانند دیگر روستاهای اطراف خود در زمینه باغداری معروف است. این روستا «انار»های بسیار معروفی دارد و تاکنون چند جشنواره انار نیز داخل آن برگزار شده است، فاروق علاوه بر این که چشمههای آب، باتلاق و مرداب دارد، حدود چهار اثر دوره هخامنشی و ساسانی نیز دارد که در فهرست آثار ملی به ثبت رسیدهاند، با این وجود دلیل نمیشود که بگوییم فیلمی که منتشر شده متعلق به یک اثر تاریخی یا همان «گنج کوروش» است.
او با بیان اینکه به راحتی میتوان ثابت کرد که همه عکسهای منتشر شده در آن فیلم «مصری» هستند، ادامه میدهد: این عکسها و مجسمهها هیچ ربطی به دورهی هخامنشی ندارند. عکسِ اشیاء و مجسمهها اروپایی هستند نه ایرانی. همچنین یکسری تصاویر و آثار طلاییرنگ در فیلم نشان داده میشود که هیچ کدام طبیعی نیستند، حتی در آن دوران از این میزان طلا آن هم به این براقی استفاده نمیشده است.
وی با اشاره به تابوتی که در فیلم نیز وجود دارد، اضافه میکند: تصویر این تابوت را ۱۰ سال پیش نیز در فیلمی که یک مجسمهی مومیایی جعلی کشف شده در نقطهای دیگر از کشور را نشان میداد، رو کرده بودند.
وجه داعشی قضیه
این موضوع که بنیادگرایان افراطی و گروههایی با پیشزمینه فکری داعش هر نوع اثر باستانی که نشان پیش از اسلامی بر خود داشته باشد یا متعلق به مذهب دیگری باشد را شرکآمیز تلقی میکنند و باید از بین برود کاملا بدیهی است. در تخریب مجسمههای بودا در بامیان و تخریب پالمیرا در سوریه نیز این اعتقاد عینیت یافته است.
نخستین پیامد ظهور داعش گسترش ناامنی بود. ناامنی اجتماعی و سیاسی و عقیدتی. در این دوره ناامنی و تاکنون فروش آثار عتیقه کشورهای عراق و سوریه توسط داعش به قاچاقچیان بینالمللی و نیروهای امنیتی وابسته به موزههای غربی یا سازمان ملل (با هدف حفظ این آثار)، به صورت گستردهای ادامه دارد. داعش حتی آثار هنری و تاریخی مانند نسخههای خطی گرانبها را در فیسبوک به حراج گذاشته بود که درآمدی 100 میلیون دلاری به همراه داشت. بزرگترین خریدار هم کارشناسان حراج کریستی بودند. از این رو تخریب اثر جای خود را به کسب درآمد داد.
این قضیه که ممکن است آثار نشان داده شده در فیلم متعلق به قاچاقچیان همکار داعش در منطقه باشد دور از ذهن نیست. دامن زدن به هر نوع عاملی که موجب تشویش و اضطراب عمومی شود و ایرانیان شیعه را دچار بلیهای هرچند کوچک کند جدا از اینکه آبی بر آتش کینه و نفرت آنها از ایران میریزد خشنودی بزرگ خداوند را نیز به همراه خواهد داشت.
عدم اعتماد عمومی به مرجع رسمی
اما سخن در این است که چرا افکار عمومی این قدر زود تحریک میشوند و به اصطلاح بازی میخورند. انتشار فیلم در زمانی صورت گرفت که هنوز بزرگداشت روز کوروش و حواشی آن ادامه داشت. مراسمی که واکنش عموم مردم با واکنش مدیران ارشد و مسئولان رسمی کشور نسبت بدان متفاوت بود.
گروه بزرگی از مردم از این آیین استقبال کردند و بدون تایید شعارهای مطرحشده در آن، کلیت ماجرا را که گرامیداشت کوروش بود تایید کردند. بدین ترتیب افکار عمومی نگاهی مثبت به قضیه داشت. اما واکنش مدیران و مسئولان ارشد درست عکس آن بود. محکوم کردن بزرگداشت کوروش، تقلیل آن به شعارهای سلطنتطلبان و بازداشت عوامل برگزارکننده مراسم، همه در جهت مخالف افکار عمومی بود.
در چنین شرایطی آشکار است که وقتی فیلمی درمورد کوروش و گنج کوروش منتشر شود، تکذیب اهل فن نیز ره به جایی نخواهد برد چرا که مراجع رسمی دیگر منبع اعتماد عمومی نیستند. به جای آن تایید فلان کارشناس ناشناس فلان شبکه ماهوارهای منبع تایید واقعیت قرار میگیرد.
وضعیت وقتی بغرنج میشود که عنصر میهنپرستی به قضیه کشیده میشود. برای نمونه میتوان به شایعات مردم پیرامون این ماجرا دقت کرد. خبرنگار محلی ایسنا میگوید: با انتشار توضیحات و دلایل علمی از سوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری مبنی بر جعلی بودن این آثار و دروغ بودن آنچه که تا کنون مطرح شده است، بار دیگر از سوی مدعیان؛ نخستین فیلمی که برای معرفی آثار جعلی منسوب شده به کوروش پخش شده بود را در فضای مجازی منتشر کردهاند و اینبار میگویند که «پس از تکذیب کشف شهر فاروق توسط میراث فرهنگی استان یه آدم باشرف پیدا شد و بابه خطر انداختن شغل و حتی جانش این فیلم رو گرفته و پخش کرده. به مجسمههای هخامنشی، سکهها و ریتونها دقت کنید. اسکناس هم گذاشته کنارش که نگن مال کشور دیگریست...»
به دیگر بیان این شایعه در بین مردم تقویت شده که نه تنها گنج کوروش واقعیت دارد، بلکه پیدا شده و فرد وطندوستی با به خطر انداختن جانش فیلم آن را منتشر کرده است تا مانع از چپاول آن به دست گروههای مافیایی شود. شایعهای که به سرعت در همه جای ایران پخش و تایید شد.
عدم اعتماد به مرجع رسمی هنگامی شدت میگیرد که افکار عمومی به شدت از سوی پروندههای فساد مالی و اقتصادی تحریک شده است. این تصور که گروهی مانند گرگ به جان اموال عمومی و داراییهای همگانی کشور افتادهاند و آن را چپاول میکنند بلای جان اعتماد باور عمومی به مراجع رسمی است. کافی است به واکنشهای توده مردم پیرامون حکم اعدام بابک زنجانی دقت کنیم. باور عمومی بر این است که اعدام زنجانی تنها برای نابود کردن رد دانه درشتهاست. تصوری که در مورد وضعیت قضایی مهآفرید خسروی و شهرام جزایری و مدیران ارشد بانکی و مالی کشور وجود داشت و دارد.
نئولیبرالیسم در ماجرا دخیل است؟
یوسف اباذری از جمله جامعهشناسانی است که وضعیت موجود اجتماعی و اقتصادی کشور را نتیجه نفوذ سیاستهای نئولیبرالی در عرصه تصمیمگیریهای کلان میداند. اباذری ریشه این سیاستها را در برنامههای توسعه پنجساله چهارم و پنجم توسعه کشور میداند که توسط اقتصاددانان لیبرالی مانند موسی غنینژاد و محمد طبیبیان و آنچه مکتب نیاوران نامیده میشود تئوریزه شده است.
او بر آن است که سیاستهای دولت همسو با نئولیبرالیسم سامانبندی شده است و خطرات بسیار و وحشتناکی برای شرایط سیاسی اجتماعی ایران و وضعیت اقتصادی طبقات فرودست جامعه دارد. اباذری با اشاره به مراسم بزرگداشت کوروش
میگوید: «اخیرا عدهای از جوانان بر سر قبر کوروش رفتند و شعارهایی دادند. آنچه مرا وحشت زده کرد شعارهایی ضد عرب و ابراز نفرت به اعراب بود. فاشیسم همیشه همین طور مشروع می شود. شاید کسانی که در آن جمع بودند نمیدانند که چه عمل فاشیستی مرتکب شدهاند، شاید خود آنان هم اکنون از منتقدان ترامپ باشند نئولیبرالیسم و فاشیسم تا به خود بیایید بر سر شما هوار می شوند. چرا جنبش های فاشیستی بعد از چهار دهه فرمانروائی نئولیبرال ها سربلند کرده است و اکنون نئولیبرالیسم با فاشیسم گره خورده است؟ جواب را باید در جهانی شدن سرمایه جستجو کرد. جهانی شدن سرمایه نیازمند قوانینی است که در سطح جهانی رعایت شود. قانون تجارت آزاد که کلینتون دموکرات، سردمدار حقنه کردن آن بود و بوش محافظه کار آن را ادامه داد، یکی از همین قوانین و معاهده ها و پیمان هایی است که حاصل آن خلع ید دولت- ملت ها از قدرت های خود است.»
به دیگر بیان سیاستهای اقتصادی که در کشور اجرا میشود منویات جهانی نئولیبرالهاست که تنها به فکر گسترش سرمایه و قطع دست دولت از بازار هستند حتی اگر این سیاستها با وضعیت اقتصادی بخش بزرگی از مردم یک کشور همسان نباشد و به نابودی آنان بیانجامد.
این دیدگاه دکتر اباذری اگر با فسادهای مالی اقتصادی و وضعیت زیست پرمخاطره طبقات فرودست جامعه و وضعیت ناامنی معرفتی طبقه متوسط کشور سنجیده شود، عدم اعتماد عمومی به مرجع رسمی نیز به جایگاه خود را پیدا میکند. همچنین رواج قومگرایی و ارزشمند شدن هر چیزی که نشانی از هویت ملی ایرانی را بر خود داشته باشد از همین منظر قابل تحلیل است.
جامعهی ورد و رمز و جادو در دوران شبکههای اجتماعی
اصولا در جامعهای که ساختارهای اجتماعی آن تاب تحمل فشارهای شدید اقتصادی را ندارند، ساختار سیاسی به سرعت آسیب میبیند و افکار عمومی به جای جستجوی مرجع رسمی برای تایید صحت و درستی وقایع پیرامونش به مراجع غیرسمی روی میآورد. هرچه این مرجع از قدرت رسمی دورتر باشد قدرت اقناعی بیشتری نیز خواهد داشت. در چنین جامعهای باورها و ارزشهای عرفی که ریشههای نامشخص و غریبی دارند اعتبار پیدا میکنند. مثلا وردها و ادعیه و جادو و طلسم و فال و .... به زیست روزمرهی فرهنگی و اجتماعی مردم نفوذ میکنند و جای باورهای مورد تایید را میگیرند.
این قضیه در فیلم دوم گنج فاروق نیز مورد استفاده قرار گرفته است. قرار دادن کاغذی دستنوشت با محتوای که «بسم االله الرحمن الرحیم/ تقوی 95/8/15» گواه کوشش کسانی است که سعی کردهاند با مرموز جلوه دادن این گنج، شکلی اسطورهای بر آن ببندند. شکلی که با ارزشهای خیالی مسلط همخوانتر است و در شبکههای اجتماعی زودتر منتشر میشود.
بدون شک گسترش استفاده از شبکههای اجتماعی به گسترش این نوع باورها کمک زیادی کرده است. همانگونه که میتوان مطمئن بود که تمام باغداران روستای فاروق در 65 کیلومتری شیراز موبایل به دست زیر درختان انار نشستهاند و آخرین اخبار گنج روستایشان، و حتی همین خبر، را در فلان کانال تلگرامی مجعول دنبال میکنند.
*تحریریه عصرپرس/ 1199*
پایان/